Mittwoch, 4. April 2007

مسعود از دیدگاه مخالفان


مسعود از دیدگاه مخالفان

داکتر حمید هامی






hameedhaami@yahoo.com


بخش نهم


مسعود سالهای 1368 تا 1371 و مخالفان:

حوادثی را که مخالفان مسعود طی این دوره یادداشت نموده و با اضافات نادرست در حاشیة وقایع، کوشیده اند تا شخصیت، برنامه ها و اهداف او را مورد انتقاد قرار دهند قرار ذیل است:



- طرح رژیم برای سپردن وزارت دفاع در جوزای 1367


- جنگ جلال آباد در حوت 1368


- حادثة تنگی فرخار در 18 سرطان 1368


- سفر مسعود به پاکستان در میزان 1369


بعد از اعلام مشی مصالحة ملی، رژیمکابل تبلیغات وسیع و گسترده را آغاز نموده و چنان نشان میداد که برای رسیدن به صلح و ثبات، حاضر است به هر گونه تفاهم تن در دهد.


در جوزای 1367 تغییراتی در کابینه اعلام گردید و کرسی صدارت عظمی به داکتر حسن شرق به عنوان یک شخصیت غیر حزبی سپرده شد. جنرال محمد رفیع از وزارت دفاع به معاونیت نظامی رئیس جمهور رسید و کرسی وزارت دفاع برای سه ماه خالی گذاشته شد. طی این سه ماه تبلیغاتی صورت گرفت که گویا احمد شاه مسعود برای این کرسی انتخاب شده است.


با آن که احتمال ارائه چنین طرحی به احمد شاه مسعود، بسیار قویست؛ اما منابع رسمی دولت هرگز در این مورد سخنی به میان نیاوردند.


ظاهراً عبدالحمید محتاط معاون رئیس جمهور، بشیر بغلانی وزیر عدلیه و محبوب الله کوشانی سفر هایی را به شمال کشور انجام میدادند؛ اما واضحاً معلوم نبود که آیا آنان واقعاً برای ملاقات با مسعود گماشته شده اند یا خیر؟ آنچه بعد ها توسط جنرال نبی عظیمی در اثر اردو و سیاست در سه دهة اخیر، افشا گردید اینست که مسعود از شرکت در قدرت خودداری ورزیده و گفته بود که برای حل معضله باید رئیس جمهور وقت استعفا داده و قدرت را به شخصیت دیگری بسپارد.


مخالفان احمد شاه مسعود بدون توجه به رد پیشنهاد دولت مبنی بر سپردن کرسی وزارت دفاع به او، گاه انتقاد می کنند که چرا رژیم به چنین کاری حاضر شده بود و آن را بیانگر نوعی ارتباط میان مسعود و رژیم می دانند.


با آن که صرفاً فرار صدیق الله راهی برادر رئیس جمهور و پناه گزینی او نزد احمد شاه مسعود می تواند علامة بسیار واضح از عمق مخالفت میان مسعود و رژیم باشد؛ اما برای رد چنان ادعایی، دلایل و شواهد دیگری هم وجود دارد.


به گفتة جنرال لیاخوفسکی در جلد دوم توفان در افغانستان، مسعود طرحی دیگر را که به امضای مقامات رسیده و مهر سفارت اتحاد شوروی را داشت، نیز رد کرده بود. در آن طرح از ایجاد منطقة خود مختار تاجک ها در چوکات افغانستان، واگزاری کرسی های معین در ریاست جمهوری، پارلمان و کابینه، به رسمیت شناختن جمعیت، ایجاد اردوی منظم تاجک ها در شمال و سپردن شاهراه سالنگ به آنان، توسعة اقتصادی شمال و مسائلی دیگر تذکراتی به میان آمده بود. به گفتة لیاخوفسکی آن طرح، مورد پذیرش احمد شاه مسعود قرار نگرفت.


در کشوری مانند افغانستان، آیا خیانتی بزرگتر از این وجود می داشته باشد که کشور و قدرت به اساس اقوام، زبان و سمت تقسیم شود؟ رد آن طرح از سوی مسعود خود بیانگر این امر است که او به مشکل همة مردم افغانستان می اندیشید نه به مشکل تنها شمال و قومیت تاجک.


از جانب دیگر، سه ماه انتظار رژیم خود بیانگر این امر است که ارتباطات به بسیار کندی و با بسیار بی اعتمادی در جریان بوده، ورنه برای رد و یا پذیرش چنان طرحی، سه ماه فرصت کمی نیست.


به گفتة جنرال لیاخوفسکی در همان اثر، عین همان طرح برای فرمانده جلال الدین حقانی نیز فرستاده شد که باز هم نتوانست مورد پذیرش واقع گردد.


شکست مجاهدین در جنگ جلال آباد، منبع دیگری برای تغذیة مخالفان مسعود است که آن را به باز گذاشتن شاهراه سالنگ ارتباط می دهند. به عبارة دیگر مخالفان مسعود ادعا می کنند که او حاکمیت رژیم بر جلال آباد را نسبت به حاکمیت مجاهدین وابسته به حزب اسلامی ترجیح داده بود.


به اساس اطلاعات از منابع رسمی و موثق، در آن هنگام بخشی از فرقة 18 مزار شریف با تعدادی از سربازان قطعات مختلف به طور خدمتی به مرکز فرا خوانده شدند که در رأس شان جنرال سید اعظم سعید قرار داشت. جنرال سعید در کابل نخست به ریاست وسله پالی و بعد به قوماندانی عمومی گارد خاص رسید که در بالاحصار موقعیت داشت.


عمده ترین دلایل شکست مجاهدین در جلال آباد را می توان چنین دسته بندی کرد:


1- مسعود در صحبتی با فیلم مستند "شهری به نام تالقان" گفته است که عمده ترین نقیصه در جنگ جلال آباد، عدم موجودیت برنامة منظم و بازگذاشتن راه کابل – سروبی و جلال آباد بود. او می افزاید که از نظر زمانی نیز انتخاب روز های سرد زمستان برای چنان حمله بزرگ، عدم دقت در طرح عملیات را نشان میدهد.


2- در هنگامی که جنگ جلال آباد آغاز گردید، مسعود مصروف برنامه ریزی برای اجرای عملیات در برخی از مناطق شمال بود. بناء تغییر یکباره در برنامه، بازگشت او از شمالشرق به پنجشیر و مسدود ساختن راه سالنگ، خود نیازمند زمان و جابجایی نیرو ها بود.


3- حتا مسدود ساختن شاهراه سالنگ نیز نمیتوانست تأثیری بر جنگ جلال آباد وارد کند. زیرا برای رژِیم مقدور بود که تعداد کافی نیرو ها را از طریق هوا به کابل انتقال بدهد. رژیمی که توانست طی 24 ساعت اول جنگ جلال آباد 200 پرواز محاربوی را انجام دهد، آیا برای انتقال چند هزار عسکر با مشکل مواجه میشد؟


4- عبور یکبارة مجاهدین از جنگ های چریکی به جنگ تهاجمی منظم، عامل دیگری در شکست شان در جلال آباد به حساب می آید.


5- به اساس کتاب اردو و سیاست، با مساعد شدن فرصت، احمد شاه مسعود عملیاتی را بالای شاهراه سالنگ انجام داد. این حمله در زمانی صورت گرفت که داکتر نجیب به کشتمند، وزیر تجارت و وزیر ترانسپورت هدایت داده بود تا با ایجاد کمیسیونی، اکمال کابل از ذخایر حیرتان را سرعت ببخشند. شاهراه سالنگ تا زمان رسیدن نیرو های رژیم از شمال تحت فرماندهی جنرال جمعه احک و از جنوب تحت فرمان عبدالرووف بیگی، مسدود ماند. ولی دیده شد که مسدود شدن شاهراه فقط به وارد آمدن فشار اقتصادی بر مردم کابل انجامید و هیچ گونه دستاوردی برای جلال آباد را در پی نداشت؛ زیرا همان گونه که پیشبینی میشد طیارات ان 12 و ال 76 توانستند تمام احتیاجات نظامی رژیم را به موقع رفع نمایند.


در این میان، انجنیر حکمتیار یگانه دلیل عقب نشینی مجاهدین از جلال آباد را در فیلم مستند دو روز پی در پی، استفادة رژیم از اهالی ملکی به عنوان یک سپر دفاعی دانسته و از هیچ مورد اضافی دیگری تذکر نمیدهد.


از جنگ جلال آباد که بگذریم، به تاریخ 18 سرطان 1368 برخی از فرماندهان همپیمان با احمد شاه مسعود پس از اشتراک در یک گردهمایی، هنگامی که از فرخار به سوی تالقان در حرکت بودند در تنگی فرخار با کمین سید جمال ولید فرمانده حزب اسلامی برخورده و به شهادت میرسند. در آن میان از داکتر سید حسین، سر معلم طارق، ملا عبدالودود، قاضی اسلام الدین حامد و برخی دیگر نام برده می شود. در همان هنگام بود که جمعیت اسلامی "مشت ها باز میشود چهره ها عریان" را به نشر سپرد و حزب اسلامی نیز اثری را با عنوان "چهره های عریان جمعیت" با نام مستعار جهادیار به نشر سپرد تا به پاسخ آن پرداخته باشد.


بالاخره در 3 جدی 1368 فرمانده سید جمال ولید در شهر تالقان اعدام گردید. میانجیگری شخصیت های مختلف برای نجات او نتیجه نداد و احمد شاه مسعود برای آنان اسنادی را نشان داد که موسفیدان منطقه در آن ها از قطع حمایت خود در صورت عفو سید جمال ولید، تذکر داده بودند.


به هر حال، حادثة تنگی فرخار و به تعقیب آن اعدام سید جمال ولید روابط حکمتیار و مسعود را به تیره گی بیشتر کشانید.


سرانجام به منظور طرح برنامه مشترک و ایجاد هماهنگی در عملیات به تاریخ 17 میزان 1369 شورای سرتاسری فرماندهان در شاه سلیم دایر گردید. مسعود در پایان آن شورا، سفری را به پاکستان انجام داد و همان شد که دستگاه های تبلیغاتی، سفر مسعود را نمایانگر ختم استقلال او تلقی نمودند؛ ولی مسعود طی یک کنفرانس مطبوعاتی در پشاور به خبرنگار بی بی سی گفت که من برای تشریح مواضع شورای سرتاسری فرماندهان به اینجا آمده ام و هیچ گاهی طرح های غیر معقول را از هیچ جانبی نخواهم پذیرفت.


طی سال های 1368 تا 1371 عمده ترین دستاورد مسعود فتح تالقان مرکز ولایت تخار و برقراری یک نظام نمونه در آنجاست تا جایی که حضرت صبغت الله مجددی رهبر جبهة نجات و رئیس حکومت مؤقت پس از سفری به تالقان، آن جا را نمونه یی از یک حکومت اسلامی دانست.


به همین گونه مسعود توانست پایگاه های منظمتری را در بدخشان، تخار، کندز و بغلان ایجاد کند. نظریات مسعود در مورد فتح کابل در سال 1368 منحیث یک رسالة مستقل به چاپ رسید که به اثر تکتازی های احزاب جهادی، بر روی صفحة کاغذ باقی ماند و در عمل طرح دیگری برای سقوط رژیم عملی گردید.


از جانب دیگر، چند پارچه گی سران قوای مسلح رژیم که بعد از کودتای 16 حوت 1368 به اوج خود رسید، سبب گردید تا هر یک از احزاب مجاهدین هواخواهان خود در داخل رژیم را جستجو نمایند.


با آن که پس از یک تقابل بسیار قوی در اطراف و بالاخره در داخل شهر، کابل به دست نیرو های تحت فرمان مسعود افتید؛ ولی این امر به نوبة خود سبب گردید تا مسعود با موج جدیدی از انتقادات مواجه شود.


به نظر نگارنده با آن که ورود نیرو های مجاهدین به کابل به مثابة پیروزی آنان تلقی میشود و حتا همه ساله آن را جشن میگیرند، اما به خود حق میدهم تا آن را فصل شکستِ آرزو های مجاهدین و مردم بنامم که دلایلش در آتیه خواهد آمد.

Keine Kommentare: