Mittwoch, 4. April 2007

جنگ جلال آباد


جنگ جلال آباد

حامد علمى





hamedelmi@aol.com




بخش دوم



عملیات و برگشت



طوریکه گفته آمد مجاهدین بدون آمادگی و قومانده واحد برق آسا به سوی ثمرخیل براه افتادند و پایگاههای نظامی و اقتصادی آنجا بدون مقاومت در خور توجه بتاریخ 6 مارچ 1989 بدست شان افتاد.

سقوط اسرار آمیز ثمرخیل مجاهدین را در دروازه های شهر قرار داد و هنوز مجاهدین جبهات شمالی، شمال شرقی و جنوبی آمادگی حمله بر شهر را نداشتند که مجاهدین جبهات شرقی که اکثرا به تنظیم های محاذ ملی اسلامی، حزب اسلامی مولوی خالص و حزب اسلامی حکمتیار وابسته بودند، بطرف میدان هوایی و سایر پوسته ها پیشروی کردند.



روز هفتم مارچ در حالیکه اکثریت نیروهای اصلی مجاهدین جبهات شرقی مصروف جمع آوری اموال غنیمتی و انتقال اسرا به عقب جبهه بودند، مجاهدین ذخیره یی و کسانیکه به شوق تسخیر جلال آباد بدون هرگونه آمادگی و تمرین حتی بدون اسلحه و مواد خوراکی سرازیر شده بودند به طرف میدان هوایی جلال آباد حرکت کردند.



یکی از فرماندهان مجاهدین چشم دیدش را بیان کرده می گفت "صدها نوجوان، جوان و پیرمرد تازه نفس را دیدم که بعد از سقوط ثمرخیل بطرف میدان هوایی جلال آباد در حرکت هستند. اکثریت را نمی شناختم که کی ها هستند و از کجا پیدا شده اند. یکبار فکر کردم که شاید در درخت های فارم های غازی آباد به عوض زیتون، نفر روئیده باشد. در اول از دیدن این افراد خوشحال شدم و فکر کردم مجاهدین من هستند. با خود گفتم بیجا می گفتم که سه هزار مجاهد تحت قومانده من است اگر بگویم روزی سیصد هزار مجاهد تحت فرماندهی من بودند دوراز حقیقت سخن نگفته ام. اما بعد ها معلوم شد که افراد بی مسئولیت و ایله جاری هستند که به شوق غنیمت و تسخیر جلال آباد روان هستند."(3)



درسومین روز سقوط ثمرخیل، حقیقت قوا و حضور نیروها، آتش توپخانه، بمباران هوایی و قدرت جنگی کابل بر مجاهدین و حامیان جنگ جلال آباد معلوم گردید و دیده شد که حکومت کابل برای حمله مجاهدین بر جلال آباد آمادگی کامل داشته است.



در کتاب تلک خرس نوشته دگروال محمد یوسف در باره آمادگی حکومت کابل و آرایش قوت ها احصائیه ای آمده است و گفته شده که مجاهدین تا ماه مارچ 1989 در حدود پنج تا هفت هزار تن افراد خویش را در تپه های اطراف جلال آباد جمع نمودند. چه حمله قریب الوقوع آنها موجب کدام حیرانی نبود چون احتمال آن از طریق وسایل ارتباط دسته جمعی بکثرت شنیده میشد. قشله جلال آباد خوب میدانست که چه محتمل الوقوع است فلهذا کلیه تدابیر مقدماتی را اتخاذ نمود، بر تحکیم و تقویب هرچه بیشتر فرقه یازدهم افزوده شده و نیروهای دیگر امدادی در اطراف خطوط دفاعی آن متمرکز ساخته شد. مراکز سوخت گیری، شبکه سیم خار دار و ماین گذاری بر شهر جلال آباد حلقه زدند. خط دفاعی بیرونی خصوصا در قسمت شرقی تا به 20 کیلومتر رسانده شد. در سراسر شاهراه نمبر یک که تا به کابل ممتد بود پوسته های کثیری دفاعی تاسیس شد.(4)



با پیشروی مجاهدین بطرف میدان هوایی در شرق و آغاز آتش باری سایر جبهات، حملات توپخانه و بمباران ثقیل حکومت کابل آغاز گردید. بتاریخ دهم مارچ ساحات میدان هوایی و قول اردو منظما زیر ضربه قرار گرفت. مجاهدین نتوانستند تا به پیشروی شان ادامه بدهند زیرا علاوه بر استعمال اسلحه سنگین و بمباران حکومت کابل عدم هماهنگی در عملیات، نبودن قومانده واحد، عدم تجربه کافی در جنگ های رویارویی بر مشکلات آنها افزود.



جنگ جلال آباد با سقوط ثمرخیل در ششم مارچ آغاز گردید و گزارش های منابع مختلف مجاهدین حاکی از آن است که این جنگ بتاریخ 3 اپریل فروکش کرد. ماهنامه مرکز اطلاعاتی افغان در گزارشی فروکش کردن جنگ در آن تاریخ را تائید کرده و با نشر خبر از سقوط چند پوسته در غرب شهر گفته است "بتاریخ 17 الی 20 مارچ پوسته های حکومتی درمناطق خرکاران و آدم خیل مربوط ولسوالی سرخرود در غرب جلال آباد را مورد حمله قرار گرفت و این پوسته ها بعد از مقاومت بدست مجاهدین افتاد. حملات مجاهدین از طرف شرق ادامه داشت اما بعد از تاریخ 3 اپریل جنگ در شرق نیز فروکش کرده است و در حال حاضر اضافه از 12 هزار مجاهد در اطراف شهر جلال آباد جابجا هستند و حکومت در شهر جلال آباد از طرف شمال به پل بهسود، از طرف جنوب به میدان هوایی، از جانب غرب به زیارت ناصر شاه آغا و از شرق به فارم های غازی آباد محاط گردیده است. بتاریخ 28 مارچ منابع مختلف مجاهدین تخمین کردند که حدود 450 مجاهد کشته و 1500 تن دیگر زخمی شده اند.(5)



در قسمت تلفات مجاهدین گزارشات ضد و نقیض وجود داشت اما از جمع بندی همه آنها معلوم می گردد که تلفات سنگین بود و این سنگینی مجاهدین را به عقب نشینی مجبور ساخت. یکی از خبرنگاران برتانیایی در گزارشی از تلفات مجاهدین صحبت می کند و می نویسد "زمانیکه بتاریخ 6 اپریل به ننگرهار رفتم زد و خورد ها در اطراف ثمرخیل تقریبا تمام شده بود. حکومت کابل در باره جنگ جلال آباد مبالغه میکرد طوریکه مطبوعات برتانیه در ماه می به نقل از منابع استخباراتی شوروی نوشت که دردو ماه اول جنگ حدود ده هزار مجاهد کشته شده است. به همین ترتیب به ژورنالستان غربی در کابل گفته شد که در هفته جنگ جلال آباد هزارمجاهد کشته و اضافه از یک هزار و چهار صد نفر زخمی شده اند اما نظر به احصائیه های صلیب سرخ بین المللی در ماه مارچ به تعداد 440 تن و در ماه اپریل 496 تن در شفاخانه های آنان تداوی شده اند که همه اینها زخمیان جنگ در اطراف شهر جلال آباد نبودند. نظر به احصائیه های دقیق منابع مختلف اعم از بیمارستان های پشاور و کلینیک های ساحوی و اشخاصی که برای این منظور گماشته شده بودند، در پنج هفته اول جنگ جلال آباد 350 مجاهدین کشته و حدود 700 تن دیگر زخمی شدند که این احصائیه دقیق ترین ارقام در آن جنگ می باشد."(6)



جنگ جلال آباد نه تنها قدرت جنگی مجاهدین جبهات شرقی افغانستان خصوصا مجاهدین آن سمت را مضمحل ساخت بلکه حکومت کابل را دچار سراسیمه گی نموده بود. در حالیکه کابل آمادگی برای چنین نبرد را داشت اما نفوس بیش از تخمین مجاهدین و حملات بی باکانه آنها حکومت را در حالت وخیم قرار داده بود.



اگرچه از تعداد تلفات حکومت و اسرای آنها احصائیه های دقیق در دست نیست اما حد اقل چهارصد تن از افسران و سربازان نیروهای حکومتی تنها توسط نیروهای تنظیم محاذ ملی افغانستان اسیر شده و در اردوگاهی در نزدیک شهر پشاور نگهداری می شدند.



محمود قارییف یکی از افسران اردوی شوروی که منحیث مشاور نظامی داکتر نجیب ایفای وظیفه میکرد در کتابش از حالت زار حکومت پس از جنگ جلال آباد سخن گفته است "نبرد در جلال آباد بیش از دو ماه به درازا کشید. پس از هر ناکامی یا وخامت اوضاع تقاضاهای نومیدانه درخواست کمک بلند میشد. مگر دیگر نیرویی نبود تا به جلال آباد اعزام گردد. من با جنرالهای افغانی به نواحی مختلف کابل رفتم (بیشتر با جنرال رفیع یا جنرال دلاور) تا نیروهای ذخایر استفاده ناشده را بیابیم. سر انجام روزی گذرما به یک کارخانه کوچک تعمیر جنگ افزار افتاد. ما در آنجا نزدیک به هفتاد دستگاه زرهپوش، خود رو و نفر بر زرهی و بیش از یکصد دستگاه توپ را یافتیم که همه از کار افتاده بود. انواع دیگر جنگ افزار نیز کم نبود. کارخانه به علت اینکه سیم های برق کار نمیکرد از کار افتاده بود. بسیاری از کارگران به علت اینکه مزد کار شان پرداخته نشده بود، کارخانه را ترک گفته بودند. فشرده سخن کارخانه بسته بود. من به رئیس جمهور پیشنهاد کردم به این کارخانه برود. رئیس جمهور با آشنایی با کارخانه و بررسی وضعیت، دستور های بایسته را در باره راه اندازی خط برق رسانی، تسریع جنگ افزار ها و جمع آوری پرسونل برای تشکیل یک تیپ (لوا) جدید زرهپوش، یک هنگ (غند) توپخانه و یک هنگ پیاده داد. ما هر روز اجرای دستور های رئیس جمهور را مراقبت می کردیم و پیوسته بر وزیران برق، دفاع و دیگر ارگانها فشار می آوردیم. سپس هنگامی که دیگر یگانها تشکیل گردیدند، مترصد تمرینات آنان در اردوگاه بودیم تا اینکه آنانرا به جلال آباد فرستادیم. افزون بران برای جبران تلفات نفراتی از مزراشریف، هرات و دیگر نواحی کشور به جلال آباد گسیل شدند.(7)



مجاهدین در ششم مارچ بی باکانه بر پایگاههای حکومتی یورش بردند و با غرور و عجله بطرف شهر پیشروی نمودند اما با کمال نا امیدی و دادن تلفات سنگین مزه این بی باکی و عدم هماهنگی را چشیده عقب نشینی کردند.



تهیه کننده برتانوی فلم مستندAfghanistan: A Squandered Victory "پیروزی برباد رفته افغانستان" این حمله و عقب نشینی مجاهدین را ماهرانه تمثیل نموده طوریکه فلم را با تکان دادن کمره که نشان دهنده عدم همکاری، برنامه منظم و ثبات است آغاز نموده و ختم آنرا با برگشت قطار از مردان مسلح در تاریکی که نشانه عدم پیروزی و مایوسیت است به تصویر کشید.







حملات و زد و خورد های بعدی



اگرچه حمله اول بر جلال آباد یا جنگ اصلی که بعد از سقوط ثمرخیل بر مواضع حکومتی در اطراف آن شهر در اوایل ماه مارچ آغاز شد در اواسط ماه اپریل ظاهرا به پایان رسید اما زد و خورد های پراگنده در اطراف شهر دیده میشد و توپخانه مجاهدین منظما شهر و پوسته های امنیتی آنرا زیر ضربات آتش قرار می دادند و نیروهای حکومتی نیز از توپخانه و بمباران استفاده اعظمی می نمودند.



مجاهدین و رهبران نظامی به زودی دریافتند که تاکتیک های جنگ چریکی شان که در آن تجربه ومهارت کامل داشتند دیگر کهنه شده و باید برنامه های شانرا با تاکتیک های جدید طرح ریزی نمایند. برای طرح و تطبیق برنامه ها ضرورت به یک بازنگری کلی در تشکیل جبهات، مهارت جنگی و اسلحه بود که برنامه ها باید به اساس آن و با در نظر داشت امکانات نظامی و تعداد نفرات طرح ریزی می شد اما تاثیرات حمله اول و تعداد تلفات ضربه سخت روانی به مجاهدین وارد نموده بود.



مجاهدین بار دیگر در اوایل ماه جون حملات وسیع را سازمان دادند و توانستند عده از پایگاههای حکومتی را تصرف کنند اما این حمله با ضد حمله نیروهای کابل مواجه گردید و بن بست دیگری را بن بست اولی افزود.



حمله دوم با هماهنگی نسبتا بهترآغاز گردید "قبل از حمله جلال آباد، مجاهدین جبهات اطراف را تقسیمات کردند. طوریکه محاذ ملی اسلامی جبهات خوش گنبد، حزب اسلامی و اتحاد اسلامی جبهات کاریز کبیر و حزب اسلامی خالص جبهات چپرهار و هده را عهده دار شدند."(8)



یکی دیگر ازفرماندهان اطراف شهر جلال آباد احصائیه دیگری از قوت های شان دارد و میگوید که حدود چهار هزار مجاهد در غرب شهر جلال آباد جابجا شده است. مجاهدین از چهار طرف به شهر یورش برده اند اما مجاهدین جبهات شرقی موفقیت بیشتر بدست آوردند. ما نیز توانستیم تا حال سی پوسته کمر بند امنیتی را تصرف کنیم و اضافه از چهارصد سرباز حکومتی در جبهات مقابل ما کشته شده اند. هشت تانک را به غنیمت گرفته ایم و اضافه از شصت تانک و وسایل نقلیه دشمن منهدم شده است. تا امروز یعنی 14 جون، هشتاد مجاهد کشته و دو صد و پنجا تن دیگر زخمی شده اند."(9)



جنگ دوم جلال آباد تقریبا یک ماه بطول انجامید و در حالیکه نیروهای مجاهدین به تعلیل میرفت، حکومت کابل ضد حمله وسیع را آغاز کرد.



محمود قارییف یکی از بلند پایگان نظامی شوروی در افغانستان در کتابش جزئیات بیشتر را در مورد آغاز جنگ جلال آباد نوشته و تاریخ آغاز عملیات دوم را 5 جولای قلمداد نموده است در حالیکه مجاهدین یک هفته بعد را آغاز عملیات حکومت می پندارند. محمود قارییف مینویسد که ضد حمله نیروهای دولتی به تاریخ 5 جولای 1989 سپیده ام پس از شلیک 7 فروند اسکاد و بمباران سنگین و آتش گسترده توپخانه آغاز گردید. ضربه اصلی تیپ 15 زرهی و یگانهای لشکر 11 پیاده و گارد از محور جنوب منطقه سرسبز جنوب جلال آباد به سوی ثمرخیل انجام یافت. در روند روز خط دفاعی حریف از هم گسیخته و مقاومت آن در هم شکست. مقارن 6 جولای 1989 سپاهیان دولتی ده الی پانزده کیلومتر پیشروی کرده و ارتفاعات حاکم شمال منطقه دولت زی، شمال شاهی کوت و ثمرخیل را گرفتند.(10)



پیشروی نیروهای حکومتی ادامه یافت و هنوز یک هفته نگذشته بود که آنها پایگاه از دست رفته ثمرخیل را در حالیکه به مخروبه تبدیل شده بود، تصرف کرده و مجاهدین را در موقف تدافعی قرار دادند.



قوماندان یکی از جبهات به این باور است که حکومت آنها را غافلگیر نمود. "زمانیکه حکومت کابل در 12 جولای حملات خویش را بر مواضع مجاهدین در جنوب و غرب شهر آغاز کرد ما آمادگی کامل برای دفاع نداشتیم و به این ترتیب آنها بعضی پوسته ها در نواحی کان و کترغی را تصرف کردند. ما مواضع خویش را که در مسیر سرخ دیوار و خوش گنبد بود ترک داده از کنار دریا به نزدیکی های گردی کس رسیدیم و از آنجا به فارم ها داخل شده اسلحه ثقیل خویش را در آنجا جابجا ساختیم و منتظر شدیم که اگر قوا بطرف تورخم پیشروی کند با آنها مقابله کنیم. ما از برنامه حکومت خبر شدیم که آنها قصد پیشروی را ندارند بلکه میخواهند تا مواضع شانرا در اطراف سرخ دیوار مستحکم سازند. زمانیکه از برنامه رژیم اطلاع یافتیم ما حملات را بر مواضع آنها آغاز کردیم و بر نواحی ثمرخیل، سرخ دیوار، کان و کترغی حمله کردیم. به تاریخ 13 جولای ما توانستیم عده از پوسته ها را تصرف کنیم."(11)



تصویر روشنی از اوضاع و ساحات متصرفه را در گزارشی از خبرنگار ماهنامه مرکز اطلاعاتی افغان می خوانیم "حکومت کابل در 12 جولای حملات وسیع را بخاطر تصرف پایگاههای از دست رفته شان در شرق جلال آباد آغاز کردند. رژیم کابل موفق گردید تا عده از پایگاههای را بدست بیاورد و مجاهدین را 15 تا 20 کیلومتر عقب بزند و ثمرخیل را دوباره اشغال کند. اوضاع هنوز مغشوش است. مجاهدین ادعا می کنند که حکومت کنترول کامل ندارد اما حقیقت این است که رژیم ثمرخیل را گرفته است و حالا کوشش دارد تا کوهها و بلندی های اطراف آنرا تصرف کند اما کوهها و نقاط مرتفع هنوز در دست مجاهدین می باشد. پوسته های کان و کترغی دست بدست می گردد و در حال حاضر مجاهدین آنرا در اختیار دارند. این پوسته ها از اهمیت استراتیژیک خوب برخوردار اند. مجاهدین بر سرخ دیوار در 3 کیلومتری شرق ثمرخیل، باریک آب، غازی آباد و تورخم کنترول دارند. دو تانک بتاریخ 31 جولای بدست مجاهدین افتاد که در حال حاضر در مراکز آنها دیده می شود. رژیم چند بار کوشید تا نقاط استراتیژیک را تصرف کند اما ناکام شد. اگر حکومت بتواند کوههای اطراف ثمرخیل را تصرف کند مجاهدین با مشکلات فراوان مواجه می شوند و بسیار مشکل خواهد بود تا آنها در فارم های غازی آباد اقامت کنند. مورال مجاهدین قوی است و چنان می نماید که آنها چیزی را از دست نداده اند. خانه های ویران و مزارع سوخته نشان دهنده جنگ تباه کن است اما وسایل نقلیه سوخته دیده نمی شود. زیرا همه آنها فروخته اند. جریان آب به فارم ها قطع گردیده است اگر این حالت ادامه یابد فارم ها در آینده نزدیک به دشت سوزان تبدیل می شود.(12)



نیروهای حکومت کابل از پیروزی های اخیر شان سخت شادمان بوده و دستگاههای تبلیغاتی حکومت کابل و اقمار شوروی آنرا پیروزی نهایی و سرکوبی آخرین لانه های عناصر ضد انقلاب می خواندند. ماشین تبلیغاتی حتی پا فراتر گذاشته اخبار جلعی را به نشر می رسانید. رادیو کابل در 15 جولای خبری را مبنی بر تصرف تورخم به نشر رسانید و اعلان نمود که نیروهای آنها قادر به تسخیر تورخم نیز شده اند.



در این رابطه میخواهم داستان رفتن نگارنده به تورخم و ماجرای بعدی آن را بیان کنم.



رادیو کابل اعلان نموده که نیروهای آنها تورخم را تصرف نموده اند. این خبر در برنامه خبری رادیو کابل که به ساعت 12 ظهر به وقت کابل نشر می شد انعکاس یافت و هیاهوی فراوانی را ببار آورد.



چند دقیقه نگذشته بود که منابع خبری مجاهدین گزارش را تکذیب کردند اما رادیوهای حکومت کابل و اقمار شوروی این موفقیت را پیهم تهنیت می گفتند و چنان وانمود می کردند که به موفقیت عظیمی دست یافته اند.



حوالی ساعات یک بعد از ظهر با عجله بطرف ایستگاه موتر های تورخم در پشاور رفته و با کرایه نمودن یک موتر پرتوان بطرف مرز روان شدم. از چندین پوسته امنیتی نظامیان و ملیشه های پاکستانی گذشته حوالی ساعت سه بعد از ظهر به شهرک مرزی تورخم و از آنجا با عبور از دروازه سرحدی داخل خاک افغانستان شدم.



از آخرین دروازه سرحد پاکستان تا گمرک افغانستان حدود پنجصد متر فاصله است. در حالیکه هوای گوارای افغانستان آرام آرام سر و صورت را نوازش میداد، پای پیاده فاصله را طی کرده، داخل کشور گردیدم. وضعیت تورخم کاملا آرام و مانند همیشه پرجم و جوش بنظر می رسید. چایخانه های محلی مملو از مسافران و مجاهدین مسلح بود. موتر های باربری در دو طرف جاده ایستاده منتظر تهی کردن بارهای شان در سمت چپ جاده اصلی بودند. از جنگ خبری نبود تنها مسافرینی که از اطراف شهر جلال آباد بر می گشتند از زد و خورد اطلاع می دادند اما آن زد و خوردها در اطراف شهر جلال آباد خلاصه میشد.



بعد از یک وقفه کوتاه و چند مصاحبه مختصر با شاهدان عینی که از اطراف شهر جلال آباد برگشته بودند، رهسپار شهر پشاور شدم.



از شهر پشاور به رادیوی بی بی سی زنگ زده خبر سقوط تورخم بدست نیروهای حکومت کابل را تکذیب کردم. بخش های مختلف رادیو بی بی سی با من مصاحبه ها نموده و منحیث مهمترین خبر سقوط ثمرخیل بدست حکومت کابل را رد کردند.



آن مصاحبه در واقع اولین مصاحبه رادیویی نگارنده با بخش فارسی رادیو بی بی سی بود. نطاق اشتباها نام مرا حمید علمی خواند. مصاحبه نشر شد و خشم حکومت کابل را بر انگیخت. گرداننده یکی از برنامه های تلویزیون کابل بنام "رادیو ها چه می گویند" برمن انتقاد شدید نموده و آنچه رد و بد بود در حق من روا داشت. حتی گرداننده برنامه به اعضای خانواده بنده تاخته مرا نماینده دو یا سه سازمان مخفی قلمداد کرد. در حالیکه نام من اشتباه نشر شده اما بازهم او قسم یاد نمود که مرا شخصا می شناسد و از روابط منفی من آگاهی کامل دارد در حالیکه تا امروز شخصی بنام حمید علمی در صحنه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و استخبارتی افغانستان ظهور نکرده است. تبلیغات رادیو کابل روزها بطول انجامید و در حالیکه به همه روشن شده بود که تورخم سقوط نکرده اما آنها بر اداره تورخم اصرار می نمودند و سخنان نشیدار را نثار من نیز میکردند و چنان می پنداشتند که من از سقوط تورخم بدست آنها جلوگیری کردم و نیروهای آنها را همراه با آتش قوی هوایی به عقب زدم.



اگرچه بعدا خبرنگاران زیادی به تورخم رفته و ادعا حکومت کابل را بی اساس خواندند و از طرف دیگر نطاقان رادیو بی بی سی در مصاحبه های بعدی نام مرا درست تلفظ کردند اما هیچ یک از این مسایل در لحن شدید و انتقادی رادیو کابل در باره نگارنده تغیری وارد نکرد.



اخبار زد و خورد های اطراف شهر جلال آباد به سردی می گرائید که ناگهان خبر اصابت راکت اسکاد در یکی از پایگاههای مجاهدین همه را تکان داد.



نگارنده از اصابت راکت گزارش ذیل با یک مقدمه کوتاه و چند خبر جنگی از سایر ولایات را به رادیوی بی بی سی فرستاد:



گزارشی مبنی بر حمله راکتی حکومت کابل بالای یک قرارگاه مجاهدین در شرق افغانستان تائید شده است. منابع خبری مجاهدین می گویند که حکومت کابل علیه تجمع نیروهای شان از راکت اسکاد استفاده نموده است. اینک حامد علمی از پشاور به جزئیات این گزارش نظر انداخته که تقدیم می کند.



یکی از مراکز مجاهدین دو روز قبل هنگامی مورد حمله راکتی حکومت کابل قرار گرفت که فرماندهان و افسران ارشد مجاهدین در مورد تطبیق عملیات قطع شاهراه کابل- جلال آباد در منطقه منی در صد کیلومتری شرق شهر کابل مشغول گفتگو بودند. فرماندهان نظامی که از پشاور به این منطقه رفته و مجاهدین محلی تصمیم داشتند تا سلسله عملیات مشترک را براه انداخته و گردهم آیی اضافه از صد مجاهد و فرمانده را تشکیل داده بودند. ساعت 4 عصر بود که صدای مهیب در اثر انفجار راکتی در نزدیکی محل تجمع آنها شنیده شد لحظه بعد اجساد مجروحین و کشته شدگان و غریو مجاهدین و فرماندهان همه جا را فرا گرفت و به زودی دریافتند که شش تن کشته و 25 تن دیگر مجروح شده اند که در میان مجروحین جنرال رحیم وردک معاون فرمانده نیروهای محاذ ملی اسلامی افغانستان و داکتر شاهرخ گران آمر مجاهدین این گروه در ولایت کابل نیر شامل بودند.



مقامات محاذ ملی اسلامی گفته اند که تصمیم شان مبنی بر قطع شاهراه با همکاری سایر گروهها عملی خواهد شد اما نگفتند که در کنار قطع شاهراه کابل- جلال آباد قصد حمله بر مراکز و پایگاههای حکومتی در این دو ولایت را دارند یا نه؟



بنابر گزارشات دیگر از ولایت بادغیس و هرات، جنگ هنوز در آن مناطق جریان دارد و مجاهدین تحت فرماندهی اسمعیل خان و علاه الدین خان توانسته اند پایگهای بیشتر را فتح نمایند.



این منابع ادعا دارند که مجاهدین قرارگاه باقک در داخل شهر قلعه نو مرکز ولایت بادغیس فتح و نیروهای شان قادر به قطع شاهراه تورغندی- هرات، هرات- اسلام قلعه و هرات- شیندند شده اند.(13)



ماهها از حمله مجاهدین به اطراف شهر جلال آباد سپری شد و اوضاع به حالت عادی برگشته بود و هر دو طرف مجاهدین و سپاهیان حکومت کابل به نحوی در یک آتش بس اعلان ناشده بسر می بردند. در این وقفه طولانی که از یکسال دوام کرد تحولات عظیم نظامی و سیاسی در افغانستان و اطراف آن رخ داد. در بعد نظامی شورای سرتاسری قوماندانان جهادی افغانستان تشکیل شد، مجاهدین جبهات شمالی و غربی کشور موفقیت های چشمگیری را بدست آوردند، شهر خوست در جنوب افغانستان بدست مجاهدین سقوط نمود. در کنر زد و خورد میان گروههای مجاهدین تلفات سنگینی را بجا گذاشت. اسلحه غنیمتی که در جنگ عراق بدست نیروهای ائتلافی افتاده بود کماکان در جبهات مجاهدین دیده میشد. در بعد سیاسی مذاکرات غیر مستقیم میان مجاهدین و شوروی ها در طایف و مسکو صورت گرفت، حکومت موقت مجاهدین در حالت فروپاشی بسر میبرد و دهها حادثه خورد و بزرگ از قبیل اتحاد ها و اختلافات بروز کرد.



اوایل نوامبر سال 1991 باردیگر شایعه حمله بر اطراف شهر جلال آباد قوت گرفت و از آرایش قوت ها سخن بمیان آمد. اینبار مجاهدین با تجربه بیشتر و نظم بهتر به نبرد آمادگی می گرفتند. در یکی از روزهای سرد زمستان که روانه جبهات اطراف شهر جلال آباد گردیدم وضعیت نظامی قرار ذیل بود:



"شهر جلال آباد در محاصره مجاهدین قرار دارد و عملیات را سه شورای که در اطراف شهر موقعیت دارند رهبری میکند. این شورا ها عبارت اند از شورای ثمرخیل، کامه و چپرهار، شورای سرخرود و خوگیانی و شورای خیوه. که شورای اولی درسمت های شمال شرقی و جنوب شرقی، شورای دومی در جنوب و جنوب غرب و شورای سومی در شمال قراردارد.



علاوه بر شورای ها فوق یکتعداد از شوراها و گروه های دیگر نیز در عملیات همکاری دارند مانند افراد انجنیر محمود قوماندان مولوی محمد یونس خالص در منطقه سرخکان، شورای تورغر، شورای تنگی ابریشم و شورای لته بند که همه این جبهات درامتداد شاهراه کابل جلال آباد قراردارند و همچنان در اطراف شهر مهتر لام مرکز ولایت لغمان عده از مجاهدین جابجا گردیده اند.



شورای سه گانه دارای دو نوع مجاهدین می باشند که بنام مجاهدین قرارگاه و مجاهدین خط اول یاد می شوند. خط اول هر جبهه نزدیکترین سنگرهای مجاهدین را با پوسته ها و قرارگاهها حکومتی تشکیل میدهد. خط اول ثمرخیل نزدیکترین سنگر به شهر است که در 12 کیلومتری مرکز جلال آباد قرار دارد. خط اول شورای خیوه در 15 کیلومتری و خط اول شورای سرخرود در 17 کیلومتری مرکزشهر واقع است.



در مقابل خط اول هر شورای پایگاه و پوسته های حکومتی واقع شده است. طوریکه شورای ثمرخیل عملیاتش را بالای مراکز چون کاریز کبیر، فرقه یازده ثمرخیل، میدان هوایی، قول اردو، خوش گنبد، کانوکترغی انجام میدهد و به ترتیب غند 81 و پوسته مهم پرکند در مقابل خط اول مجاهدین چپرهار قرار دارد. در مقابل خط اول شورای سرخرود پوسته های مهم چون شیخ مصری، خرکاران، پوسته خزانه دار و قلعه نقیب صاحب واقع است و پوسته های مهم حکومتی در شمال عبارت از عبدالله خیل، پل کامه، پل خیوه و نقاط مرتفع در اطراف دشت گمبری می باشد.



هم مجاهدین و هم حکومت کابل دارای اسلحه پیشرفته می باشند. حکومت کابل راکت های اورگان و لاونا و اورال را استعمال می کند و جت های حکومتی ازبمب های کلستر یاخوشه یی، بایلری و پراشوتی استفاده میکند و بنابر ادعای جنرال رحیم وردک معاون نظامی محاذ ملی اسلامی افغانستان که رهبری عملیات ثمرخیل را به عهده دارد حتی طیارات ترانسپورتی نیز بمب پرتاپ میکنند.



حکومت کابل در تکتیک نظامی و دفاعی خویش تغیرات زیاد وارد کرده است. سنگرهای کانکریتی تهیه نموده و گفته میشود که در خط اول اعضای واد یا وزارت امنیت دولتی و اعضای حزب وطن را جابجا کرده است که به این صورت تسلیمی و فرار عساکر حکومتی خیلی کم حتی ناچیز است.



لاری های عظیم با راننده گان پاکستانی اکمالات مجاهدین را به عهده دارند و عمدتا اکمالات از طرف شب صورت می گیرد. بخاطر این عملیات علاوه از سلاحهای که قبلا به مجاهدین داده شده بود، توپ های 37 و 57 ملیمتری دافع هوا جدید به مجاهدین رسیده است و اضافه از 40 دستگاه تانک و نفر بر زرهی که در جنگ عراق بدست مجاهدین و طرفداران آنها افتاده بود در اطراف جلال آباد جابجا گردیده است. این تانکها و نفر برهای زرهی از انواع T54 ،T62 وBMP1 می باشد.



بطور مجموعی حدود چهار هزار مجاهد در اطراف شهر جلال آباد جابجا گردیده است. تنظیم های محاذ ملی اسلامی، حزب اسلامی مولوی محمد یونس خالص، اتحاد اسلامی وحزب اسلامی انجنیر گلبدین حکمتیار به ترتیب تنظیم های مهم جهادی استند.



عملیات مجاهدین که عملیات دوم خوانده میشود تقریبا یک هفته قبل بدون اعلان آغاز گردید و بر خلاف عملیات خوست و گردیز که اولا مجاهدین از آتش اسلحه ثقیل کارمی گرفتند و بعدا تعرض زمینی میکردند، در اطراف جلال آباد حملات راکتی و تعرض همزمان آغاز شده که مجاهدین در اطراف ثمرخیل و چپرهار فعالتر استند.



فرقه ثمرخیل زیر ضربات شدید قرار دارد. هنگامی که من در آنجا بودم مجاهدین تا اندازه بداخل حریم قوتهای فرقه 11 ثمرخیل پیشروی داشتند و از طرف روز می توانند تعرض نمایند از باقی طرفها پیشروی وجود ندارد و عملیات از هماهنگی خوب برخودار نیست. تلفات مجاهدین محدود است اما ممکن تلفات اهالی خیلی زیاد باشد زیرا فیر راکت های مجاهدین بدون وقفه جریان دارد.



تا حال مجاهدین موفق گردیده اند شش پوسته را تصرف کنند اما این پوسته ها نقاط مهم نیست و مجاهدین توانستند یک طیاره جت را سه روز قبل یکشنبه به ساعت چهار عصر سرنگون کنند. نظر به گفته فرماندهان مجاهدین سقوط شهر ناممکن می نماید اما مجاهدین مورال خوب دارند.



چند روز قبل از جنگ عده از خانواده ها شهر را ترک گفته اند اما حالا فرار از شهر قطع است. علاوه بر شهر جلال آباد عده از مجاهدین موظف گردیده اند تا در اطراف شهر مهترلام مرکز ولایت لغمان فعالیت کنند که فعالیت آنها بیشتر نقش سرگرم کننده را دارد و اگر بتوانند حکومت را غافل سازند به عملیات وسیع دست خواهند زد اما تا حال عملیات بصورت اساسی آغاز نگردیده است.



فرماندهان مجاهدین در اطراف شهر جلال آباد نظریات و استراتیژی های متفاوت دارند. فرماندهان حزب اسلامی خالص و حکمتیار میگویند تا فتح شهر خواهیم جنگید اما فرماندهان محاذ ملی اسلامی میگویند که فشار نظامی تا دست یافتن به یک راه حل سیاسی معقول ادامه دارد و این فشار بخاطر آنست که در مذاکرات سیاسی امتیاز بیشتر بدست آید.



کمک نظامی پاکستان در اطراف شهر جلال آباد به سه تنظیم حزب اسلامی خالص، حزب اسلامی انجنیر حکمتیار و اتحاد اسلامی بیشتر است بنابر ادعای یک فرمانده مولوی خالص که مسئول اکمالات مجاهدین شهر است، روزانه شصت لاری سلاح به تنظیم وی داده می شود."(14)



عملیات دوم آرام آرام آغاز شد. با وجودی که طیارات حکومت کابل با شدت بمبارن می نمودند اما در اینبار تلفات بیشتر از ناحیه مین ها بود. در گزارش ذکر شده بود که مجاهدین از آغاز جنگ کنونی تا حالاضافه از 50 شهید و زخمی داده اند که بیشتر این تلفات از ناحیه مین ها است که چون دانه های ارزن در اطراف پوسته های حکومتی پاشیده شده است. از تلفات حکومت کابل اطلاعی در دست نیست اما تلفات اهالی در داخل شهر سنگین است زیرا سلاح های ثقیل مجاهدین بلا وقفه گلوله پرتاب میکند.



با وجودیکه در تکتیک دفاعی حکومت تغیرات زیادی وارد شده اما مجاهدین مورال خوب دارند. بنابر ادعای افسران نظامی مجاهدین، حکومت درکمر بند اول دفاعی شهر اعضای واد یا وزارت امنیت دولتی و اعضای حزب وطن را جابجا ساخته است که جابجا شدن چنین افراد مانع فرار سربازان و خروج اهالی شده است.



مجاهدین در این جنگ بر خلاف سالهای قبل از سلاح های فراوان و خوب برخور دارند. تانکهای تازه رسیده از خلیج، توپ های جدید 57 میلیمتری بهترین سلاح مجاهدین را تشکیل میدهد درمقابل حکومت کابل نیز دستگاههای راکت لونا و اروگان را در اطراف شهر جابجا ساخته است. اگرچه جنگ به حالت حاد نرسیده اما از موجودیت چنین سلاح ها جنگ خونین پیش بینی می شود.(15)



اگرچه جنگ خونین به معنی واقعی آن بار دیگر شکل نگرفت اما هر دو طرف تلفاتی را متقبل شده و قرارگاههای نظامی یکی بدست دیگری می افتاد.



در آخرین گزارش که از اطراف شهر جلال آباد بدست آمد حاکی ازتصرف پوسته ها بود "در اطراف شهر مجاهدین فراوان گردهم آمده اند و شهر را از هر طرف مورد حلمات نا هماهنگ قرار می دهند. بیشترین این حملات از سمت های شرقی، شرق و جنوب می باشد و مجاهدین در طول یک هفته که از آغاز عملیات می گذرد توانسته اند 15 پوسته را تصرف و یک طیاره جت را سرنگون کنند.



بمباران در اطراف شهر به شدت جریان دارد. حکومت کابل از بمب های خوشه یی و بایلری و پراشوتی استفاده میکنند. بنابر ادعای جنرال رحیم وردک معاون نظامی محاذ ملی اسلامی افغانستان که عملیات مجاهدین این تنظیم را در اطراف شهر رهبری میکند، حتی طیارات ترانسپورتی نیز بمب پرتاب میکنند.(16)



عملیات دوم جلال آباد به همان ترتیبی که آغاز گردید آهسته آهسته خاموش شد و از اوایل دسامبر 1991 به بعد زد خورد ها خاتمه یافت و مجاهدین بار دیگر مایوسانه روانه قرارگاههای و اردوگاههای مهاجرین شدند و تا سقوط جلال آباد بدست مجاهدین عملیات و تحرک نظامی مهم دیده نشد.



تنها دست آورد مهمی که مجاهدین ننگرهار از خروج نیروهای شوروی تا سقوط حکومت کابل داشتند عبارت از مسدود بودن شاهراه جلال آباد- تورخم بود. طوریکه این راه در مدت سه سال از سقوط ثمرخیل در 5 مارچ 1989 الی تصرف جلال آباد توسط مجاهدین در 23 اپریل 1992 کاملا در تصرف آنها قرار داشت. اگرچه تلاش های زیادی در راه باز شدن این شاهراه انجام گرفت اما مجاهدین آن ولایت تا آخرشاهراه را مسدود نگهداشتند.



سران قبایل پاکستان بارها کوشیدند تا مجاهدین را متقاعد به باز شدن راه سازند. اما مجاهدین ننگرهار هرگونه سازش در این باره را رد می کردند. حاجی قدیر رئیس شورای ننگرهار در مصاحبه گفت " سران قبایل با ما در تماس هستند اما در باره خلاص شدن راه با ایشان وعده نداده ایم. اگر شورای قوماندانان ننگرهار به وموافقه برسند ممکن است به اشخاص قبایلی راه که مناسب باشد داه شود اما نه یک راه تجارتی و نه چنان راه که از آن حکومت کابل استفاده کنند و یا نه به نحوی مورد سود جویی کابل قرار گیرد.(17)



اعضای شورای جهادی ننگرهارهراس داشتند تا اگر راه باز شود از یک طرف صدمه شدید روانی بر آنها وارد می شود و از طرف دیگر حکومت کابل از آن بهرمند می گردد. حاجی شمالی خان معاون شورای ننگرهار به این باور بود که باز شدن راه سبب رخنه جواسیس حکومت در صفوف آنها خواهد شد "چون در چند سال اخیر شهر جلال اباد در محاصره مجاهدین قرار دارد بنابران اگر مجاهدین راه را باز کنند امکان رفت و آمد جاسوسان حکومت زیاد خواهد شد و این به نفع حکومت تمام می شود. پس تا برقراری یک حکومت اسلامی این راه مسدود خواهد ماند.(18)

Keine Kommentare: