Montag, 11. Juni 2007

ظلم بیداد گران رشته به تکرار کنیم . قصهء تلخ وطن سرخط اخبار کنیم







ظلم بیداد گران رشته به تکرار کنیم
قصهء تلخ وطن سرخط اخبار کنیم
به نوایی که ممثل شود از اشک یتیم
گریهء ماتم بیچاره به اشعار کنیم



بنویسیم و بینالیم و بگویم و ز درد
صفحه ء حق نگری بر همه هموار کنیم
هر سلاح دار خرد کشته به ما کرد جفا
روسیاه طالب و آدمکش و اشرار کنیم
کیست اشرار؟ تفنگ دار و زخود بیخبری
واقعی هرچه شده راستی اقرار کنیم
قاتلان حاکم ما مردم مظلوم تا کی؟
باید از مستبدان طاعت اجبار کنیم؟
یا به افرنگ وبه اعراب و فرمایه و دون
ملک خود در گروی صاحب اسعار کنیم؟
کو مقامی که بود حامی قانون دیار
برویم داد زنیم عرض خود اظهار کنیم
ملتم منتخبی رای وکلات نشده
گر نگاه بر ستم و قدرت مکار کنیم
کرسی مجلس شورا به زرو زور گرفت
فاش بیگانه پرستان ستمگار کنیم
مجری و مجلس و قاضی همه جانی باشد
ترک امید از این دسته غدار کنیم
پرچمی بی خردی دست سیاه کرد ه بلند
نخبه و خبره و فرزانه علم دار کنیم
دادستانیکه که به بیداد گری بود شهیر
کلک را سوی همان ثابت جبار کنیم
دید ه تعلیم جفا پیشه گی از حکمتیار
اعتمادی به چنین آدم غمخوار کنیم؟
ریش رو موی سرش هست بسی ژو لیده
گویی دیوانه بود دقت و دیدار کنیم
راز گو چهره ء ظاهر شود از باطن شخص
مجرمی یافته رامحکمه اینبار کنیم
او ز آغاز فنی فاجعه سازی آموخت
معرفی مرشد این منبع ازار کنیم
گلبدین خدمت کابل چقدر خوب نمود
افترأ میشود از خدمتش انکار کنیم
او فرستاده به ما آدم نوساز چه خود
دو به دو ضرب جمعش باز همان چار کنیم
پاکسازی بکند دامن دولت ز فساد
چیدن پوشش این پرده ز اسرار کنیم
به دلش هست شود باز بما رهبر نیک
آنچه دیدیم چه پندار دیگر بار کنیم
خاک ما لانه ء آدمکش جلاد شده
بسته باید دهنی فاجرو خونخوار کنیم
گرگ درنده به این رمه کند چوپانی
صاحبی ساده دلی رمه خبر دار کنیم
حال تزویرگران نشر چسان باید کرد
هیکل ثابت دیوانه به دیوار کنیم
خاص دلسوز به این خاک جهادی گفتند
وصف بد کیش و زراندوز چه مقدارکنیم
پول پرستان و ریا کار و قضول اندیشان
درج تاریخ نمایم و سبکسار کنیم
شد کنار از ره مسعود به دزدی مشغول
مسخ و تقبیح چنین خصلت و کردار کنیم
سالها گفتن ما هیچ بجای نرسید
پش هر شرزه و بیرحم چه اصرار کنیم
عرض باشد بقلم دست و به دانشور ما
به رقم کردن حق کوشش بسیار کنیم
رمضان است بشر دوست مثالش کمتر
میسزد مرد خرد داشته سالار کنیم
به تسلای دلی مردم رتجورو پریش
روی کاغذ رقم و چامه و گفتار کنیم
مرهمی زخم همین ملت مجروح که شود
خویشررا داروی این تودهء بیمار کنیم
وقتی آنست به آگاهی مردم کوشید
تا از این خواب گران جامعه بیدار کنیم
نشویم دستخوش این دستهء شیاد دگر
همه را متحد و با هم هوشیار کنیم
یا الهی تو به ما لطف نکویء بخشا
همه را همدل و همباور و همیار کنیم
خودنمایم نثاری وطن و ملت خویش
با اصول ادب آموزش و پیکار کنیم




هندوکش سرفراز

Keine Kommentare: