Dienstag, 13. März 2007

مسعود از دیدگاه مخالفان بخش پنجم




مسعود از دیدگاه مخالفان

داکتر حمید هامی


بخش پنجم


بسیاری ها به این باور اند که اگر به پاسخ برخی انتقاد ها بپردازیم در واقع به آنان اهمیت داده و مسائل را بزرگتر می سازیم؛ با آن که به باور آنان احترام دارم، اما من به این باورم که ما نباید بگذاریم تا حقایق و وقایع تاریخی و به ویژه در مورد الگوها و قهرمانان ما وارونه جلوه داده شود. نباید گذاشت تا تاریخ جعل شود و از این گونه جعل کاری ها فقط با ارائة اسناد و استدلال منطقی می توان جلوگیری کرد.













زنده گینامه:


تمام مخالفان مسعود، زنده گینامة او را با استفاده از منابع نامؤثق نوشته اند و شاید هم از سر عمد چنان کرده باشند. جنرال گروموف، جنرال صافی، لیاخوفسکی، هاشمیان، نثار احمد صمد و بروس ریچاردسن، هر کدام در مواردی از زنده گینامة مسعود به خطا رفته اند.


شماری از آنان مسعود را فارغ مدرسة ابوحنیفة کابل معرفی کرده و با استناد به این اشتباه خویش، ادعا می کنند که احمد شاه مسعود از همین مدرسه به نهضت اسلامی افغانستان (به اصطلاح آنان سازمان های اخوانی) راه باز کرد.


من که پدرم از همان مدرسه و آن هم اول نمرة عمومی دورة خود فارغ شده، این مسأله را برای هیچ کسی عار نه بلکه افتخار می دانم؛ اما فراغت احمد شاه مسعود از آن مدرسه یک دروغ محض است. به اساس اسناد و مدارک بسیار معتبر، مسعود از لیسة استقلال کابل فارغ شده و در دوران تحصیل در آن لیسه، هیچ گونه ارتباطی با نهضت اسلامی نداشت. هنوز هم که بسیاری اسناد و مدارک در پیامد سال های جنگ از بین رفته است، نام احمد شاه ولد دوست محمد (که همانا احمد شاه مسعود فرزند مرحوم دگروال دوست محمد است) را می توان در جدول فارغان سال 1351 لیسة استقلال کابل در اسناد مربوط به وزارت معارف پیدا کرد.


جنرال صافی نویسندة "مسعود وپیژنی" ادعا می کند که مسعود از دانشکدة انجنیری دانشگاه کابل به پاکستان رفت و در آن جا عضویت جمعیت اسلامی را جاصل کرد.


ممکنست جنرال صافی این گفته را از متون انگلیسی ترجمه کرده و دچار اشتباه شده باشد؛ واقعیت اینست که مسعود محصل پلی تخنیک کابل بود و پیش از رفتن به پاکستان، با انجنیر حبیب الرحمان و نهضت اسلامی رابطه داشت و همان رابطه سبب گردید تا او قیام پنجشیر در 1354 را رهبری کند و پس از شکست قیام بود که مسعود بعد از مدتی کوتاه که آن را هم در خفا می گذشتاند، به پاکستان رفت.


اشتباهات مشترک در آثار تمام مخالفان مسعود وجود دارد و نشان می دهد که آنان از یک منبع تغذیه گردیده و بیشتر از شایعه و افواه استفاده برده اند تا از مدارک و اسناد؛ و همین کار است که صدمة بزرگی به اعتبار و ارزش آثار آنان وارد کرده است.


منابع استخباراتی اتحاد شوروی سابق، طی سال های تجاوز خود به افغانستان، زنده گینامة احمد شاه مسعود را تهیه کرده بودند که از چند صفحة معدود تجاوز نمی کرد. در آن زنده گینامه از بی اعتبارترین منابع هم استفاده شده بود. تا جایی که از سفر احمد شاه مسعود به شرق میانه نیز تذکر داده اند و شاید همان منبع نادرست است که بعد ها سبب می شود تا گروموف و دیگران را دچار اشتباه سازد.


باریس گروموف و با نقل قول از او، سایر مخالفان مسعود نیز در آثار خود از چنان سفری طی سال های 1354 تا 1357 گزارش داده اند.


اشتباه منابع استخباراتی اتحاد شوروی در این مورد تا حدی قابل توجیه است؛ زیرا طی سال های تجاوز، آنان ناگزیر بودند تا شناسنامة سران مجاهدین را در اختیار داشته باشند. منابع کمتر مؤثق نیز می تواست مورد قبول قرار گرفته و یا حد اقل برای مطالعات بعدی، حفظ گردد. اما این گونه اشتباهات در آثار کسانی که سال ها بعد و پس از آن که بسیاری مراجع، اسناد مؤثق تر را افشا کرده اند، قابل درنگ است. تکرار اشتباه در آثار دیگران نشان می دهد که آنان به تحقیق و تدقیق نپرداخته، بلکه گفته های مؤثق و نامؤثق را از هر منبعی پشت سر هم آورده و در نقش نویسنده، ظاهر شده اند.


جنرال صافی به موجودیت چنین نقیصه یی در اثرش به صراحت اعتراف کرده و در مقدمه می نویسد که "در این اثر من کدام سند ندارم، نه به آن اضافه و نه در مورد آن دواری می کنم؛ من چیزی را که دیگران در مورد مسعود نوشته اند، باز نویسی می کنم".


معنای این گفته آنست که اگر دیگران اشتباه کرده اند، من هم می خواهم اشتباه کنم؛ و چنان هم شده است، تمام کسانی که مثل صافی عمل کرده اند، از سفر های مسعود به مصر، لبنان و فلسطین طی سال های متذکره، گزارش می دهند.


واقعیت امر اینست که بعد از ناکامی قیام 1354، آن گاه که 12 تن از همرزمان مسعود کشته و یا زخمی و عده یی دیگر به اسارت پولیس درآمدند، مسعود مؤفق شد به بسیار سختی به پاکستان برود. با بازگشت به پشاور، چون مسعود از آغاز نیز با قیام مخالف بود، به انتقاد شدید از طراحان قیام پرداخت. زمانی که انجنیر جان محمد فرمانده قیام در کنرها و دوست نزدیک مسعود به اتهامِ جعلی ارتباط داشتن با دولت سردار داوود، اعدام شد، احمد شاه مسعود بیشرین وقت خود را در مناطق مرزی و در داخل افغانستان سپری می کرد.


جنرال صافی در اثرش "مسعود وپیژنی"، اشتراک مسعود در قیام 1354 را قیام در برابر دولت قانونی افغانستان دانسته و نکوهش می کند؛ اما نکتة جالب اینست که همان جنرال صافی در اثر دیگرش با عنوان "افغانستان خنگه تباه شو؟" در مورد سردار محمد داوود و رژیم جمهوری او اظهار نظر نموده و می نویسد که سردار داوود با کودتای 26 سرطان 1352 یک رژیم قانونی در افغانستان را سقوط داد و اضافه می کند که او راه روس ها به افغانستان را باز کرد و پایه های قدرت او را در داخل پرچمی ها و در خارج بریژنف تقویه می کرد[1].


صافی هم چنان در اثرش می نگارد که او خود ناگزیر گردید تا در هنگام رژیم سردار محمد داوود، پاسپورت جعلی را با پرداخت چند هزار افغانی تهیه کرده و از کشور خارج شود.


حالا دانسته نمی شود که نظر جنرال صافی در مورد قانونی و غیر قانونی بودن رژیم جمهوری بر چه مبنایی استوار است؟ به باور من، نویسنده باید پیش از آغاز به نوشتن تحلیل های سیاسی و یادداشت ها بر وقایع تاریخی، ابتدا خود را به قناعتی برساند، ورنه پراگنده گی و ضد و نقیض گویی او را می پیچاند و خواننده را نیز سرگیجه می سازد.


اشتباه بزرگ دیگر در آثار مخالفان مسعود به ویژه در نوشته های هاشمیان و نثار احمد صمد، اینست که آن دو با نقل از یک منبع نه چندان مشخص (شیبارشین) سفری دیگر (اما انجام نیافته) برای مسعود تدارک دیده و ادعا می کنند که مسعود طی سال های حضور روس ها در افغانستان، در یکی از دانشگاه های اتحاد شوروی بیشتر از دو سال را آموزش نظامی دیده است.


این ادعا قبل از آن که قابل بررسی باشد، خنده آور است؛ زیرا نشان می دهد که روس ها دشمنان خود را نیز آموزش می دادند.


شاید احمد شاه مسعود یگانه فرمانده مجاهدین باشد که در طی دوران حضور روس ها در افغانستان، حتا برای یک روز هم از کشور برون نشده است. اما آن دو نویسنده برای آن که ادعای نادرست خود را اندکی پذیرفتنی ساخته باشند، ادعا می کنند که مسعود به یکی از جنرالان ارشد روس، تحایفی به مناسبت سالگرد تولد آن جنرال فرستاده بود و به همین گونه می افزایند که آن جنرال از هم صنفان مسعود در اتحاد شوروی سابق بود.


حالا ببینیم که واقعیت چیست؟


در دور دوم برقراری آتش بس در پنجشیر که اناتولی، نمانیده گی از روس ها را به عهده داشت، در ضمن دیدار با مسعود، اضافه می کند که امروز مصادف است با روز تولد من و قرار بود امروز را تجلیل کنم، اما رسیدن به صلح را ترجیح دادم تا تجلیل از سالگرد تولد را. مسعود برای رعایت خاطر جانب مقابل و نشان دادن یکی از خصوصیات مهم افغان ها، هدایت می دهد تا گوسفندی را بیاورند؛ وانگاه از اناتولی می خواهد که گوسفند را ذبح کند. اما اناتولی می گوید که نمی تواند این کار را کند و ظاهراً نشان می دهد که جرأت این کار را ندارد. احمد شاه مسعود با لحنی آمیخته با طنز می گوید که عجب! این همه آدم را کشته می توانید و یک گوسفند را نی[2]؟!





نه این اناتولی جنرال بوده، نه هم همصنف احمد شاه مسعود و نه هم تحفه یی به او ارسال شده و نی مسعود در سالگرد تولد او اشتراک کرده است. فقط کاردی که گوسفند با آن ذبح شده بود و به گفتة مسعود، چیز قیمتی هم نبود به سمرقندی ترجمان اناتولی بخشیده شد. ولی کاش جعل کاری ها در تاریخ، در همین حد خلاصه می شد و پای ناجوانمردی هرگز در آن در میان نمی آمد. ببینید که جنرال صافی در مقدمة اثرش "مسعود وپیژنی" می نویسد:


"جناب احمد شاه مسعود اصلاً از پار دریای تاجکستان است که در پنجشیر سکونت دارد".


خوب، من این گفتة جنرال صافی را متناسب به موقعیتی می دانم که او در آن روزگار (زمان نوشتن کتابش) داشت و به عنوان نمایندة ملا محمد عمر رهبر طالبان در اروپا ایفای وظیفه می کرد و خواهی نخواهی شکست نیرو های طالبان به دست نیرو های تحت فرمان مسعود، خاطرش را اندکی آزرده می ساخت؛ ولی از بیم آن که روزگاری بعد، این ویژه گی فراموش شده و اثر جنرال صافی در چشم عده یی از ارزش تاریخی، برخوردار شود، می خواهم بر آن گفته اش تبصره نمایم.





اگر واقعبینانه داوری شود، در این مورد نه تنها جنرال صافی در حق احمد شاه مسعود که در حق مردم افغانستان و تاریخ کشور جفاکاری کرده است. مسعود از افتخارات تاریخ معاصر افغانستان است و شخصیتی به بزرگی او را تاریخ کشور ما کمتر در حافظه دارد. مگر نسبت دادن چنین افتخاری به کشور دیگر، خیانت ملی نیست؟ آن هم در حالی که هیچ گونه اساس منطقی، تحقیقی و تدقیقی برای چنان ادعایی وجود ندارد. پس بسیار طبیعی است که خود همان نویسنده در صفحة 5 همان اثر به رد اعادی خود پرداخته و می نویسد:


"تعداد زیاد بزرگان شان منصبداران اردو بودند و خانوادة محترم و با عزت اند. پدرش مرحوم دگروال دوست محمد شخصیت قابل قدر بود. در خانوادة شان ضعف اخلاقی وجود ندارد".





حالا که جنرال صافی خود، ادعاهایش را رد کرد، من برای معلومات بیشتر اضافه می کنم که احمد شاه مسعود در 11 سنبله 1332 خورشیدی برابر با 2 سپتمبر 1953 در دهکدة جنگلک پنجشیر تولد یافته، پدرش دوست محمد افسر نظامی بود و جدش یحیی خان در حکومت امان الله شاه به عنوان خزانه دار کار می کرد و نسب خانواده گی مسعود به زمرد شاه فرمانده مردم در جنگ علیه انگلیس ها میرسد.


من از جنرال صافی آن گونه ادعا را و در همان روزگاری که اشاره کردم، بعید نمی دانم و به نظرم کاملاً طبیعی هم جلوه می کند؛ زیرا او در مقاله یی در صفحة 20 شمارة 4 نشریة آزاد افغانستان، چاپ پشاور می نویسد:


"قلم اسلحه ایست که باید به طرف هدف استعمال و اصابت بدارد… کاری که سال ها جنگ گرم به نتیجة قطعی رسانده نتواند یک مقالة بسیار مناسب در وقت مناسب، می تواند انجام دهد".


هر نوع تبصره بر این بخش را اضافی دانسته و آن را به علت گویا بودنش به حال خود می گذارم.





مخالفان مسعود به شمول جنرال صافی از اشتباهات و گاه از افشای منابع نامؤثق شان نیز هراس ندارند. آنان حتا از ناول و داستان به حیث منابع تاریخی استفاده کرده اند که از آن جمله است: خوابیدن با شیر ها یا Lie Down with Lions اثر کین فالیت Ken Follette .


برای نخستین بار آقای نواب سلیم، گوشه هایی از این ناول را ترجمة ناقص نموده و در نشریة شهادت به چاپ رسانید و بعد ها نه اصل آن اثر که شاید هم ترجمة ناقص آن مورد استفادة جنرال صافی قرار گرفت؛ ولی کین فالیت همه را آسوده ساخته و در آغاز اثرش می نگارد:


"There are several real organizations that send volunteer doctors to Afghanistan but Medicines Pour la Liberte is fictional. All the locations described in this book are real except for the villages of Banda and Darg, which are fictional. All the characters are fictional except Masud.


Although I have tried to make the background authentic, this is a work of imagination, and should not be treated as a source of infallible information about Afghanistan or anything else. Readers who would like to know more will find a reading list at the end of this book."


ترجمه:


"چندین موسسة واقعی وجود دارد که دکتوران رضاکار را به افغانستان می فرستد، اما موسسة طبابت برای آزادی، یک ادارة خیالیست. تمام محلات معرفی شده در این کتاب، واقعی اند به استثنای دهکده های باندا و درگ که خیالی اند. تمام کرکتر ها و شخصیت های این کتاب خیالی اند به استثنای مسعود. به همین گونه من کوشیده ام تا پس منظر را اندکی نزدیک به واقعیت چلوه بدهم که این یکنوع کار تصویر پردازانه است و نباید به حیث یک منبع عاری از خطار در مورد افغانستان یا هر پدیدة دیگر استفاده شود. خواننده هایی که می خواهند معلومات بیشتر داشته باشند فهرستی از کتاب ها در اخیر اثر را یافته می توانند".





به این گونه "کین فالیت" اظهار می دارد که او از همان آغاز از دعوا گذشته است، اما جنرال صافی با پافشاری هایش نشان می دهد که او از شاهدی نخواهد گذشت!


تأسف بزرگ اینست که آثار تاریخی مخالفان مسعود و به ویژه در مورد زنده گینامة او به پیمانة همان رمان نیز ارزش تاریخی ندارد که این یک حیفِ بزرگ است.





--------------------------------------------------------------------------------





[1] صفحة 15 افغانستان خنگه تباه شو و صفحاتی در آغاز همان اثر






[2] مسعود و آزادی، اثر صالح محمد ریگستانی 1382 کابل

Keine Kommentare: