Montag, 12. März 2007

مسعود از دیدگاه مخالفان




بخش چهارم


داکتر حمید هامی



بهانه های مختلفی توسط مخالفین برای توجیه جنگ های شان علیه دولت عنوان می شد؛ این بهانه ها در حالاتی که مخالفین با خلع شعار، مواجه می شدند، گاه از یک روز تا روز دیگر تغییر می کرد و عمدتاً قرار ذیل بود:



- مخالفت با حضورِ حضرت صبغت الله مجددی به عنوان نخستین رئیس (ممثل دولت اسلامی افغانستان)، ولی آن گاه که مدت دو ماهة او سپری شد، بهانه های جدید آغاز یافت.


- مخالفت با حضور فرقه های 53 و 70 در کابل؛ اما وقتی که زمینه برای خروج آن نیرو ها مساعد شد، کابل مورد راکتباران شدیدتر قرار گرفت تا روند برون شدن آن نیرو ها مختل گردد و جالبتر این که به زودی طرح شورای هماهنگی از اشتراک نیرو های مورد انتقاد، ریخته شد و عنوان آن را نیز گذاشتند: رسیدن به وحدت ملی! و به جایش انتقاد از حضور احمد شاه مسعود در کرسی وزارت دفاع ملی آغاز یافت. آن گاه که مسعود به اساس تصمیم رهبران از وزارت دفاع ملی کنار رفت، باز هم تغییری در موضع مخالفان در رابطه به قطع حملات راکتی به کابل، پدید نیامد.


- مخالفت با موجودیت امنیت ملی منحیث یک وزارت در دستگاه حکومت؛ در حالی که خود مخالفین نظام، روابط مستقلانه را با سازمان های استخباراتی منطقه برقرار کرده بودند.


- مخالفت با چاپ بانکنوت های افغانی توسط دولت به علت آن که گفته می شد از آن پول ها در تمویل مصارف جنگ، استفاده می شود؛ اما مخالفان دولت نمی گفتند که با وجود نداشتن چنین امتیازی، از کجا و چگونه تمویل شده و جنگ را به پیش میبردند؟





1374 تا 1380:


عمده ترین مشکل مسعود در آغاز این دوره، عدم شناخت دقیق او از پدیدة طالبان است. این تنها مسعود نبود که در شناخت طالبان به خطا رفت؛ پدیدة طالبان، افغانستان، منطقه و جهان را دچار اشتباه در شناخت گردانید.


طالبان در آغاز با شعار ختم پوسته های غیر مسؤول (پاتک ها)، خلع سلاح، باز کردن شاهراه ها، تأمین نظم و امنیت و تطبیق شریعت، بلند شدند. این شعار ها خریداران زیادی داشت و مردم و دولت به گونة همزمان از آن استقبال نمودند؛ زیرا دیگر حتا خود فرماندهان دو طرف خط جنگ نیز از وضعیتی که منجر به تخریب کشور و قتل مردم بیگناه می گردید، ناراضی و خسته بودند. در ابتدا دولت تا حدی از پدیدة طالبان استقبال کرد و در مواردی به جانبداری از آنان به اقدامات نظامی متوصل گردید. شاید جانب دولت به این باور بود که با برداشتن نیرو های حزب اسلامی از اطراف کابل که اندکی منسجم تر عمل می کردند، می تواند با طالبان کنار آید و یا در صورت ضرورت، نیرو های ظاهراً پراگندة آنان را به ساده گی از راه بردارد.


سقوط شهر های عمده کندهار، غزنی، وردک، لوگر، مناطق اطراف کابل، هرات، پکتیا، پکتیکا، زابل و… به سرعت انجام پذیرفت و بعد از سقوط جلال آباد، لغمان و کنر بود که کابل در معرض خطر جدی از ناحیة ورود طالبان قرار گرفت.


نیرو های مسعود در کابل، دو سال تمام در برابر حملات طالبان مقاومت کردند، اما سرانجام در پنجم میزان 1375 دولت با همه طول و عرض خود از کابل عقب نشینی کرد و شهر به دست طالبان افتاد.


مسعود سال های 1374 تا 1380 و به ویژه بعد از عقب نشینی از کابل، سیمای محور مقاومت ملی را دارد و در نقش یک قهرمان، ظاهر می گردد. مردی که اضافه از نیم عمرش را در مبارزه برای کسب آزادی سپری نموده بود، اینک بدون آن که طعم پیروزی مرحلة اول مبارزه را چشیده باشد، ناگزیرست مرحلة خطرناکتر و مشکلتر جنگ برای آزادی را رهبری کند.


او ناگزیر است نیرو های خود را که ظاهراً در کابل شکست خورده و روحیة خود را از دست داده اند، آرایش مجدد نموده و خطوط جدید دفاعی را ایجاد کند.


در این مرحله طرح شورای عالی دفاع از وطن به اشتراک جنرال دوستم، محمد کریم خلیلی و احمد شاه مسعود ریخته می شود و بعد از تغییرات در نتیجة سقوط مزار شریف به دست طالبان، جبهة متحد اسلامی برای نجات افغانستان تأسیس گردید که مسعود فرماندهی کل نیرو های آن را عهده دار بود. مخالفان مسعود با استفادة وسیع از رسانه های تبلیغاتی توانستند نام رسمی این جبهه را تا حدی تحت شعاع قرار داده و آن را به جبهة متحد و در مواردی هم به جبهة شمال، تغییر بدهند تا به بهره برداری سیاسی از آن بپردازند.


مسعود این دوره، ظهور دوبارة قهرمانیست که طی سال های 1358 تا 1367 در برابر ارتش سرخ حماسه می آفرید و قهرمان افسانوی جنگ ها در افغانسان بود. امتیاز مسعود در این دوره، اشتراک وسیع نماینده های اقوام مختلف در جبهة متحد است؛ ولی با به دست داشتن این یگانه امتیاز، امتیازات دیگری را که در جنگ در برابر روس ها داشت، از دست داد.


مسعودی که در برابر روس ها می جنگید، برعلاوة کشورش از اسلام نیز به عنوان دین مردمش دفاع می کرد؛ اما این بار جبهة مقابل او را کسانی می ساختند که با شعار تطبیق شریعت به میدان آمده بودند.


مسعودی که در برابر روس ها می جنگید، تا اندازه یی (حد اقل در عرصة تبلیغاتی) از حمایت کشور های مقتدر برخوردار بود، اما این بار مسعود با تبلیغات نادرست رسانه های جهان مواجه بود که او را نمایندة اقلیت ها و رهبر جبهة شمال، عنوان می کردند.


مسعودی که در برابر روس ها می جنگید، می توانست به ساده گی به نیرو هایش انگیزه بدهد؛ اما این مسعود تا حدی در انگیزه دادن به نیرو هایش با مشکل مواجه است؛ زیرا جانب مقابلش خود را ملا، مولوی و رهبر دینی عنوان می کرد و از جانبی هم مشکل بود تا همه را معتقد سازد که او برای کسب آزادی و استقلال در برابر طالبانی می جنگد که از پاکستان رهبری می شدند.


ولی با این همه، مسعود این دوره، یگانه فرماندهی از مجاهدین است که طالبان نتوانسته اند او را شکست بدهند و تا حدی بعد از چند حملة طالبان به پنجشیر، بگرام، سالنگ، تخار و برخی مناطق دیگر، از نوعی برتری روحی در برابر آنان برخوردار می گردد.


مقاومت مسعود در برابر طالبان، رفته رفته به یک اصل انکار ناپذیر تبدیل می شود، اما جهان حتا آن گاهی که خطرات واقعی از ناحیة طالبان را درک می کند، هنوز هم در کمک با مسعود، دچار تردید می ماند.


درست همان گونه که دولت مجاهدین در کابل به سال 1375 بهای عدم شناخت دقیق خود از طالبان را پرداخت، جهان نیز بهای اندکی برای بیتقاوتی خود در برابر این پدیده نپرداخت. در نتیجه، در پایان این دوره (11 سپتمبر 2001) یعنی دو روز پس از شهادت احمد شاه مسعود، حوادث ناگواری در سطح بین المللی به وقوع پیوست که جهان را تکان داد.


شاید بتوان گفت که طراحان حمله به نیویورک و واشنگتن از مسعود بیشتر می هراسیدند تا از ایالات متحده؛ زیرا آنان نخست به شهادت مسعود اقدام کردند و بعد به حمله به ایالات متحده.








… و اما مسعود از دیدگاه مخالفان:


بررسی و گاه حتا جمعبندی دیدگاه های مخالفان در مورد احمد شاه مسعود کار ساده یی نیست و فرصت و امکانات کافی می خواهد؛ بدبختانه من در استفاده از هر دو امتیاز با محدودیت هایی روبروهستم.


آنچه را من می خواهم به عنوان دیدگاه های مخالفان مسعود، مورد ارزیابی قرار دهم، یک سلسله آثار و نوشته هایی است که در زمانِ حیات احمد شاه مسعود به چاپ رسیده و مهمترین شان قرار ذیل است:


- نظریات تورنجنرال باریس گروموف سرلشکر اردوی 40 و بعد ها معاون وزیر دفاع روسیه در کتابی با عنوان "ارتش سرخ در افغانستان"


- نظریات الکساندر لیاخوفسکی کاردار ارشد روس ها در افغانستان که اثری دارد با عنوان "توفان در افغانستان"


- نظریات بروس ریچاردسن فوتوژورنالیست امریکایی که اثری دارد با عنوان "افغانستان، خاتمه دهندة تسلط دهشتناک اتحاد شوروی" ترجمة سید خلیل الله هاشمیان و نثار احمد صمد


- نظریات نثار احمد صمد و هاشمیان که به حیث مترجمین آن اثر، پاورقی هایی بیشتر از اصل اثر بر متنِ نوشته شده توسط بروس ریچاردسن را افزوده اند


- نظریات جنرال رحمت الله صافی فرمانده قطعات کوماندوی افغانستان که اثری دارد با عنوان "مسعود وپیژنی" یا "مسعود را بشناسید"


قابل یاددهانی می دانم که برخی دیگر نیز مقالاتی به دور از هر گونه منطق و استدلال در مخالفت با مسعود نوشته اند؛ اما به علت کم ارزش بودن شان و هم به علتی که من فقط می خواهم به اصلاحِ برداشت های ظاهراً اشتباه آمیز تاریخی پرداخته و هم استدلالی در برابر استدلالات نادرست بگذارم، از آن دسته نوشته هایی که حتا با اشتباه تاریخی هم شباهت رسانده نمی تواند، صرفنظر کرده ام.


مخالفان مسعود و به ویژه آنانی که از آثار شان نام برده شد، در موارد مختلفی پیرامون شخصیت احمد شاه مسعود به اشتباه رفته اند، و بعضاً خود را قصداً به نفهمی زده اند تا بتوانند راهی ولو مؤقتی برای باز نمودن عقده های شان، دریافته باشند. پرداختن به این اشتباهات را از زنده گینامة احمد شاه مسعود آغاز می کنم.

Keine Kommentare: