Samstag, 17. März 2007

مسعود از دیدگاه مخالفان






مسعود از دیدگاه مخالفان

داکتر حمید هامی


hameedhaami@yahoo.com

بخش ششم

مسعود سال های 1354تا 1367 و مخالفان:

به چند مورد از اشارات مخالفان، در رابطه به قیام مسعود علیه رژیم سردار داوود در 1354 قبلاً اشاره شد که نیازی به تکرار آن در اینجا موجود نیست.



اما پس از آن و به ویژه پس از 1358، مسعود این دوره عمده ترین بخش حیات خود را در رهبری مقاومت های اعجاب انگیز علیه قوای ارتش سرخ سپری نموده و از هنگام ورود به پنجشیر در تابستان 1358 تا خروج روس ها، یک مرتبه هم از کشور خارج نشده است.


مخالفان مسعود موارد ذیل را در مخالفت با او برای این دوره یادداشت کرده اند:


- آتش بس در پنجشیر


- عدم اجرای عملیات بر قطعات ارتش سرخ هنگام خروج از افغانستان


هر دو مورد فوق در نوشته های مخالفان مسعود بازتاب وسیع یافته و عده یی از آنان حتا از جعل و تزویر در این موارد استفاده برده اند. انجنیر گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی در یک صحبت شفاهی که بعداً به شکل رسالة مستقل به چاپ رسید، با اشاره به آتش بس می گوید که بعد از انعقاد آتش بس قوای روس ها از پنحشیر با برخی از عساکر افغانی به همکاری سلیمان لایق به ارگون آورده شدند. انجنیر حکمتیار این پرسش را نیز مطرح می کند که اگر همه فرماندهان به آتش بس با روس ها موافقه می کردند، چه واقع می شد؟


سایر مخالفان مسعود از نوع رابطه میان برخی اطرافیان مسعود با روس ها یاد نموده و اظهار می دارند که مجاهدین در همان آغاز از این گونه ارتباط آگاهی داشتند اما آن را افشا نکردند زیرا امکان داشث که در آن هنگام اثرات بسیار ناگوار بر روحیة تمام جبهات مجاهدین وارد کند. بر این گونه استدلال بیشتر خلیل الله هاشمیان و نثار احمد صمد استناد ورزیده اند.


مخالفانی که مسألة آتش بس میان قوای تحت فرمان مسعود و روس ها آن هم در یک محدودة کوچک جغرافیایی را مورد انتقاد قرار داده اند، هیچ گونه مطالعه یی را در رابطه شرایط نظامی آن دوره انجام نداده و یا شاید هم نخواسته اند انجام بدهند؛ اما در مقابل، احمد شاه مسعود دلایلی متعدد را برای عقد آتش بس و ناگزیری ها برای آن اقدام ارائه داده و حتا از مشوره با علمای منطقه نیز صحبت کرده است.


حالا اگر بر گفته های مخالفان مسعود استناد بورزیم و باور کنیم که افشای آن گونه راز می توانست اثرات منفی بر روحیة تمام جبهات وارد کند، پس چرا خود روس ها و رژیم بر سر اقتدار در کابل که به مراتب درایت سیاسی بیشتری هم داشتند، از آن موقعیت به نفع خود استفاده نبردند؟


از جانب دیگر روشن ساختن این مسأله که روس ها عین قوا را از پنجشیر به ارگون جهت اجرای عملیات اعزام کرده باشد، نیز دشوار به نظر می رسد. زیرا اولاً چنان سندی که بتواند این مسأله را ثابت کند در دست نیست و ثانیاً قوایی که آتش بس را عقد نموده بود برای مدت مدیدی در محل باقی ماند؛ و اگر بپذیریم که آن قوا محل را ترک کرده بود، پس تمدید آتش بس برای شش ماه دیگر با کدام قوا و روی کدام علت و هدفی صورت گرفت؟ پس واضح است که قوای مذکور منطقه را ترک نکرده بود و جنگ های بعدی که در منطقه با روس ها صورت گرفت، خود به خود این امر را واضح می سازد که روس ها از منطقه خارج نشده بودند.


ولی به نظر من آن چی که بیشتر از هر مسألة دیگر در مورد آتش بس پنجشیر جالب است و می تواند اهداف و دستاورد های هر دو جانب قضیه را روشن بسازد، مقایسة دیدگاه های روس ها و مخالفین مسعود در مورد حوادث مربوط به یک سال آتش بس است.


این دیدگاه ها کاملا در مخالفت با همدیگر شان قرار دارد.


مخالفان مسعود او را به خاتمة تحرکات بر ضد روس ها متهم ساخته و ادعا می کنند که با عقد آتش بس اثرات منفی آن بر برخی از جبههات وارد گردید و تا حدی سبب گردید تا روحیة مجاهدین پایین بیاید. ولی در برابر جنرالان روسی و از آن جمله باریس گروموف و الکساندر لیاخوفسکی در آثار خود، استفادة استراتیژیک و هدفمند از آتش بس را توسط مسعود مطرح می سازند ودر مواردی برخی از تحلیلگران روسی عقد آتش بس را اشتباه جنرالان خود تعریف می گذارند که به واقعیت نزدیکی دارد.


جنرال گروموف در مورد آتش بس نوشته است:


"… فرماندهی نیرو های شوروی فعالیت دار و دستة او را زیر کنترول داشت و به ویژه در سال 1982 نماینده گی سپاه 40 و شخص احمد شاه مسعود موافقتامه یی را به امضا رسانیدند… با برداشتن این گام، مسعود توانست از تحلیل و فروکش نیرو و وسایل گروهش، به علت کاهش چشمگیر رسیدن جنگ افزار، مهمات و مواد غذایی در رابطه به محاصرة درة پنجشیر و تشدید فعالیت حزب اسلامی افغانستان بر ضد نیرو های جمعیت اسلامی در استان کاپیسا که از راه آن کاروان های اسلحه به پنجشیر میرسید، جلوگیری کند میزان چشمگیر نارضایتی مردم که در نتیجة عملیات نظامی مسعود در برابر روس ها، زیانهای بسیاری دیده بودند، نیز مسعود را وادار گردانید تا به مصالحه با ما تن در دهد… مسعود بر خروج سپاهیان شوروی از پنجشیر و قطع سربازگیری برای ارتش اففغانستان از اهالی دره پافشاری می کرد. فرماندهی نظامی ارتش شوروی، دلایل بسیاری در دست داشت که احمد شاه مسعود بیش از همه بنا به مصلحت های تاکتیکی به آتش بس، تن در داده است. او در یکی از سخنرانی هایش برای نیرو های زیر فرمان خود گفته بود (ما معاهده را برای کشتن وقت، انبار کردن جنگ افزار، مهمات و خوار و بار امضا کرده ایم و به محض این که به هدف برسیم، مبارزه را از سر خواهیم گرفت)… هنگامی که سخن از مصالحه با حکومت در میان می آمد مسعود قاطعانه از برقراری تماس با رژیم کابل خودداری می ورزید. مسعود از آرامش پدید آمده فعالانه برای نیل به اهداف خویش سود می جست"


مشاهده می شود که جنرال گروموف فرمانده سپاه چهلم روس ها شخصاً به اشتباه روس ها در مورد آتش بس اعتراف نموده و اظهار می دارد که این مسعود بود که از آتش بس نفع برد و نه روس ها و این اعتراف گروموف تمام آنچه را که سایر مخالفان مسعود در مورد آتش بس می گویند، رد می کند. جنرال گروموف اضافه می کند:


"ما نزد خود چنین ارزیابی می کردیم که او پس از ایجاد جبهة واحد مخالف، امکان می یابد تا از روش های جنگ چریکی به مرحلة عملیات بزرگ مقیاس مانوری عبور نماید. مصالحه چندین ماه دوام یافت. باید بگویم که مسعود به تعهدات خود به استثنای چند مورد پابند بود و درست در همین چند مورد استثنایی به معنانی چنان اوجگیری فعالیت شدید گروه او بود که ما را متحمل ناراحتی ها… میگردانید، در این چنین موارد، فرماندهان سپاه چهلم فوراً به مقابلة به مثل می پرداختند… از یک طرف خود مسعود با انجام تحریکات و لبریز ساختن کاسة صبر، ما را به برهم زدن آتش بس بر می انگیخت."


در این یادداشت جنرال گروموف واضح می سازد که حتا در دوران آتش بس نیز درگیری هایی میان روس ها و مجاهدین در می گرفت؛ پس این درگیری ها میان کدام سپاه روس ها در می گرفت؟ همان هایی که به ارگون رفته بودند؟


در همان موقع احمد شاه مسعود با عده یی از اهالی و علمای منطقه در صحبتی که نوار آن موجود است، گفت:


"معاون قوای روس در افغانستان خط روان کرد ه حاضر به مذاکره است. به مولوی صاحب قره باغ، قاضی صاحب، داکتر صاحب خان آقا و برادرانی که در دور و پیش بودند اطلاع دادیم. هفت ماه جنگ خسته کن سپری شده بود. راه های اکمالاتی ما در اندراب توسط حزب اسلامی قطع شده بود. مردم نجراب با ما کمک کردند، اما کسی دیگر حاضر نشد که چهار سیر گندم بدهد. بالاخره دشمن ما را به رسمیت شناخت. ما را که شناخت، جهاد را شناخت و پرچمی ها در این کار دخلی ندارند. اوربند به ما فرصت آماده گی بهتر می داد و زمستان هم پیش رو بود. کسی که یک سیر نمک نداشته باشد، من مسؤول نی او، چی خواهد کرد؟ روس ها گفتند که ما حاضر به دادن غله و تمام چیز ها می باشیم، ما اشتباه کرده ایم.


من گفتم که از این گپ ها که بگذریم، اصلاً ما در مورد موجودیت قوای روسی در افغانستان موافق نیستیم. من برای شان تشریح کردم که خود فکر کنید که دنیا در مورد شما چه می گوید، چگونه حیثیت تان را از دست دادید و مردم افغانستدان ناحق کشته می شوند. بعد آن ها هدف مرا پرسیدند من گفتم که یک افغانستان آزاد و بیطرف می خواهم و آزادی تمام عقاید خود را می خواهیم. در مورد آتش بس پنجشیر گفتم که اینجا یک انگشت کوچکی از افغانستان است، اگر تمام وجود را مرض گرفته باشد، تداوی یک انگشت کاری نمی کند و ما همچنان آزادی تمام کشور را نیز می خواهیم. آنها پافشاری داشتند و ما نیز ناگزیری و مجبوریت هایی داشتیم و هم قدم برداشتن در آتش بس به نقص ما نبود و به نفع جبهه تمام میشد. هیچ کس منکر شده نمیتواند که آتش بس برای روس ها در پنجشیر شکست و ضعف شان است نه پیروزی شان و شکست سیاسی و نظامی شان بوده است و با تأسف که یک تعداد مسلمان های ما به عوض درک شرایط و افتخار به کامیابی مسلمان ها و افتخار به مقاومت یک درة کوچک به مقابل ابرقدرت امپراتوری، دست به تبلیغات میزننند. در این قسمت دو جناح پرچم و حزب اسلامی سهم دارند. پرچمی ها در اردو و کابل تبلیغ تسلیمی پنجشیر را کردند که نتیجه نداد و حتا با تغییر کردن پله یک تعداد سران آنان با ما در تماس شده اند و به یقین که هر آدم با تعقل در ک می کند که این کامیابی است و در مورد مشکلات اندراب شروع می کنیم: مشکلات پنحشیر، راه بندان، وضع بد اقتصادی و همه چیز را همه دیده اند. دولتی بودن و ارتباطات جمعه خان صد در صد نزد من ثابت است. روس ها به من گفتند که ما مجبور هستیم به خاطر نجات جمعه خان به اندراب حمله کنیم اما ما گفتیم که در آن صورت اوربند نداریم. امروز در خان آباد و کندز جهاد سقوط کرده، در تخار جبهات بین خود جنگ دارند، اگر جبهه پنجشیر را ما فولادی هم بسازیم در صورت تخریب چهار طرف به پای ایستاده شده نمی تواند. نجراب اصلاً ترتیب و تنظیمی ندارد و به بیچاره گی رسیده اند و ما مجبور هستیم یک سلسله تغییراتی را به وجود آوریم ورنه سقوط خواهیم کرد. چه معنایی دارد که چند ولسوالی دیگر وجود دارد، ولی دشمن تنها در همین جا پوسته سازی می کند. ما باید هر چه زود تر با استفاده از اوربند چند پایگاه ایجاد کنیم تا جنگ هماهنگی را به پیش برده بتوانیم. در یک نقطه یک سال، دو سال، سه سال مقاومت، بالاخره چند سال مقاومت؟


در مورد سند آتش بس خوش هستم که روزی این سند افشا شود:


بسم الله الرحمن الرحیم


در اول سند آمده که چون این سند گامی در راه آزادی تمام افغانستان است ما آن را قبول داریم. سبند بین روسها و پرچمی ها اختلافاتی را راجع به پنجشیر به وجود آورده است."


به این ترتیب با در میان گذاشتن قضیه با مردم، احمد شاه مسعود با یک دور اندیشی توانست تمام تأثیرات منفی تبلیغات مخالفین خود را خنثی سازد و به گفتة خودش حتا قبل از اتخاذ تصمیم به عقد آتش بس با فرماندهان مطرح و علما مشوره صورت گرفته بود تا در آینده سؤ تفاهمی ایجاد نگردد.


به اساس اسناد و مدارک نشر شده، مسعود از آتش بس استفادة اعظمی در جهت رسیدن به اهداف دراز مدت خود برد به گفتة جنرال گروموف چنیدن قوماندان دیگر که در محلات خود تحت ضربات قرار داشتند، توانستند در پنجشیر پایگاه بیابند.


بروس ریچاردسن فوتوژورنالیست امریکایی مواد شامل در آتش بس را در اثرش "افغانستان خاتمه دهندة تسلط دهشتناک شوروی" چنین شرح می دهد:


1- قطع و توقف کامل عملیات نظامی در سالنگ جنوبی و دیگر نواحی مجاور شاهراه کابل – حیرتان


2- قطعات مسلح قوای پنجشیر مسؤولیت محافظت مواصلت بین تاجکان و چوگنی را تضمین می نماید.


3- جانب شوروی متعهد می شود تا به اس توافق جانبین مقدار لازم مواد و تجهیزات را به داخل مدت و زمان مورد موافقة جانبین برای ... پنجشیر و نواحی دیگر مربوط به قسمت های مشخص شاهراه سالنگ تهیه و تدارک نماید.


4- به قطعات و گروه های تنظیم های دیگر اجازه داده نخواهد شد که در منطقة شامل در این مذاکرات به منظور فیر حمله بالای سپاه شوروی و حکومت افغان داخل شده و به عملیات تروریستی یا سبوتاژ لوله های نفت بپردازند.


5- تبادلة معلومات و مساعی مشترک به منظور پیدا کردن اتباع شوروی افغان که در منطقة شامل این قرارداد، مفقودالاثر شده اند، صورت می گیرد.


6- ساحة پروتوکول هذا در سرتاسر قلمرو سی کیلومتری به هر دو طرف خطوطو مواصلات بین تاجکان و چوکنی امتداد و اعتبار خواهد داشت.


مسودة مطروحه توسط بروس ریچاردسن به چند دلیل اعتبار خود را از دست می دهد و حتا مغرضانه به نظر می رسد.

Keine Kommentare: