Samstag, 17. März 2007

تاثیرات و پیامد های قدرت هسته ای ایران بر افغانستان



آسياي مركزي: تاثیرات و پیامد های قدرت هسته ای ایران بر افغانستان
محمدقاسم دانش بختیاری--- رفع تنش میان آمریکا و ایران یکی از مهمترین چالشها و معضلات موجود بر سر راه سیاست خارجی کشور را از پیش روی بر خواهد داشت و در عین حال نگرانیهای امنیتی افغانستان را از ناحیه مرزهای غربی خود تا حد زیادی رفع می گرداند.




******************************************************************

تاثیرات و پیامد های قدرت هسته ای ایران بر افغانستان

محمدقاسم دانش بختیاری

موضوع تحقیق را که برای حضورآغازین بنده دراین مرکز، واگذارنمودند با طیب خاطر و با دیده قدر پذیرفته و به دلیل فرصت اندک و مشغله های کاری که داشتم، موضوع فوق را بایک سوال پی خواهم گرفت:

چگونگی مسلح شدن ایران به این سلاح و تاثیرات آن براوضاع افغانستان.

منابع و ماخذ استفاده شده دراین مقاله تحقیقی بیشتر جنبه انترنیتی و سایت های خبری مرتبط با موضوع و بعضی روزنامه های ایرانی مثل روزنامه قدس واطلاعات و روزنامه خراسان بوده است.

موضوع دستیابی ایران به فن آوری هسته يي که اکنون آن را با عنوان �بحران انرژی اتمی ایران� یاد می کنند یکی از مسایل مهمی است که در دو- سه سال اخیر همواره در صدر اخبار منطقه و حتی جهان بوده و جنجالها و مناقشات زیادی را نیز برانگیخته است. اینکه چگونه موضوع تلاش ایران برای دستیابی به تکنولوژی اتمی افشاء گردید در هاله يی از ابهام قرار دارد. عده يی برخی شرکتهای نفتی اروپايی و حضور و فعالیت گسترده پرسونل آنها را در ایران عامل این مسئله می دانند و شماری دیگر نزدیکی هر چه بیشتر آمریکا و پاکستان (در نتیجه جنگ افغانستان) و همچنین برملا شدن قضیه فروش اطلاعات تکنولوژی هسته يی توسط دانشمندان اتمی پاکستان را در این ارتباط حائز اهمیت می دانند. البته این احتمال نیز وجود دارد که رخنه و نفوذ جاسوس آمریکايی در نیروگاه اتمی بوشهر (مثلاً از طریق عوامل روسی شان) باعث شده باشد ویا همچنان گروهی معتقدند که سازمان مجاهدین خلق ایران بخاطراینکه نام شان را ازلیست سیاه تروریستی پاک کرده باشند، پرده از تلاشهای ایران برای دستیابی به فن آوری هسته يی برداشته باشد.

به هر حال فاش شدن موضوع تلاش ایران برای برخورداری از فن آوری اتمی با عکس العمل شدید آمریکا، اروپا، اسرائیل و حتی آژانس بین المللی انرژی اتمی مواجه شد. تهران در ابتدا منکر هر گونه تلاش برای غنی سازی یورانیوم گردید و شواهد مورد استناد بازرسان را به عوامل دیگری همچون انتقال آنها به همراه دستگاههای وارداتی نسبت داد و بر این نکته پافشاری نمود که تمامی فعالیتهای هسته يی این کشور کاملاً زیر نظر آژانس انجام گرفته است. به رغم ادعا های جمهوری اسلامی گویا شواهد محکم و غیر قابل انکاری در ارتباط با فعالیتهای اتمی مخفیانه ایران وجود داشت و این همان نکته يی بود که دکتر حسن روحانی دبیر شورای امنیت ملی و مسئول مذاکرات هسته يی ایران در دوران ریاست جمهوری خاتمی، پس از برکناری اش از این سمت بر آن اذعان نموده و قصور و اهمال ایران در گزارش برخی فعالیتهای اتمی خود به آژانس را پذیرفت.

در چنین شرایطی اصرار آمریکا، و آژانس اتمی برای توقف کامل تمامی فعالیتهای هسته يی ایران از یکسو و انکار جمهوری اسلامی نسبت به هر گونه کوشش برای غنی سازی یورانیوم و پافشاری برای ادامه فعالیت نیروگاه هسته يی این کشور از سوی دیگر، سرآغاز بحران شدیدی شد که بر روابط تهران با جهان غرب و همچنین کشورهای منطقه سایه افگند. در این هنگام دو گزینه در رابطه با چگونگی برخورد با ایران مطرح گردید: گزینه اول حمله نظامی آمریکا و متحدانش به تاسیسات اتمی ایران و نابودی کامل آنها را مدنظر قرار می داد و گزینه دوم که حل و فصل بحران را از طریق مذاکره توصیه می نمود. مورد اول یعنی توسل سریع به حمله نظامی با توجه به پیامدهای وسیع منطقه يی و جهانی آن (بویژه اثرات آن بر قیمت نفت و بی ثباتی منطقه خلیج فارس) تقریباً غیرممکن به نظرمی رسید.

بدین ترتیب راه حل دوم که همان مذاکره بود برگزیده شد و گفتگوهای طولانی میان تهران، بروکسل و آژانس اتمی آغاز گردید که آمریکا نیز به شکلی غیر مستقیم در آن نظارت و مداخله داشت. در این مذاکرات استفاده طرفهای مذاکره کننده با ایران از تاکتیک �شیرینی و سیلی� کاملاً مشهود بود چنانچه هرگاه مذاکرات به بن بست نزدیک می شد مسئله ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و تحریم های وسیع سیاسی و اقتصادی این کشور مطرح می گردید و در مقابل در برخی موارد نیز پیشنهاد های تشویقی همچون اعطای یورانیوم غنی شده به تهران ارائه می شد.

به هر تقدیر بی نتیجه بودن و به بن بست رسیدن مذاکرات تهران را تا آستانه ارجاع پرونده این کشور به شورای امنیت سازمان ملل پیش برد و حتی موجب تصویب قطعنامه يی در شورای حکام شد. در واکنش به این موضوع تهران ظاهراً با توقف موقت فعالیتهای غنی سازی خود موافقت کرده و زمینه را برای از سرگیری مذاکرات فراهم نمود اما در اصل تحولات آتی نشان داد که دولت جمهوری اسلامی با در پیش گرفتن سیاست تاخیر و تعلل هدف خاصی را دنبال می کند.

سرانجام جمهوری اسلامی با اعلام دستیابی به تکنولوژی غنی سازی یورانیوم در واقع همان تاکتیکی را به کار برد که کره شمالی پیش از این آن را با موفقیت آزموده بود. در این راستا تهران نیز همانند پیونگ یانگ اعلام کرد با دستیابی به تکنولوژی هسته يی به مرحله بازگشت ناپذیری قدم نهاده و دنیا ناچار است باید ورود آنها را به جرگه کشورهای دارای این فن آوری بپذیرد. به نظر می رسد این تاکتیک تهران تا حد زیادی توام با موفقیت بود چرا که از آن زمان تاکنون اروپا و بویژه آمریکا سیاستهای ملایمتری را در قبال ایران در پیش گرفته اند (در همین ارتباط معاون وزیر امور خارجه آمریکا در اظهار نظری اعلام نموده که فعالیتهای مربوط به غنی سازی ایران به حدی پیش رفته که باید از طریق دیپلوماسی جلوی آن گرفته شود). البته گرفتار شدن آمریکا در بن بست عراق و نیاز این کشور به همکاری با ایران در قضایای عراق و افغانستان نیز در اتخاذ چنین رویه ای از سوی واشنگتن بی تاثیر نبوده است.

به هر حال در دوره جدیدی از مذاکرات که هم اکنون در قالب گفتگوهای ایران با گروه 1+5 (پنج عضو دایم شورای امنیت بعلاوه آلمان) مطرح شده است پیشنهادات جدید این گروه و مواضع انعطاف پذیر تهران شرایط خوش بینانه تری را رقم زده است و این امیدواری را هم بوجود آورده که مذاکرات از بن بست کنونی خارج شود.

واکنشها نسبت به بحران هسته يی ایران:

انتشار اطلاعات مربوط به تلاش ایران برای دستیابی به فن آوری هسته يی و بحران سیاسی که به دنبال آن بوجود آمد با واکنشهای متفاوتی از سوی کشورهای جهان و منطقه مواجه گردید. در این رابطه همانطور که اشاره شد اتحادیه اروپا و انگلستان در کنار آمریکا خواهان توقف هر چه سریعتر این فعالیت ها شدند. روسیه مهمترین شریک اتمی ایران اگر چه به طور لفظی از جمهوری اسلامی حمایت نموده و فعالیتهای هسته يی آن را در جهت استفاده صلح آمیز ارزیابی می کرد و لیکن در نهایت حامی مطمئنی برای تهران محسوب نمی شد چرا که به نظر می رسید در این بحران بیشتر درصدد امتیازگیری از آمریکايی ها می باشد. رای ممتنع روسیه به قطعنامه شورای حکام بر علیه ایران را می توان در همین راستا برآورد نمود. چین نیز به عنوان یکی دیگر از اعضای دایم شورای امنیت تقریباً مواضعی مشابه با روسیه اتخاذ کرده بود و با توجه به روابط تجاری گسترده با اروپا و آمریکا تمایل چندانی را به درگیری با آنها بر سر این موضوع نشان نمی داد.

از سوی دیگر هند نیز به عنوان یکی از کشورهای صاحب فن آوری هسته يی و همچنین یکی از قدرتهای مهم منطقه يی دیپلوماسی خود را بر بهره برداری هر چه بیشتر از شرایط بوجود آمده پایه ریزی نموده بود چنانکه در مذاکرات خط لوله صلح (انتقال گاز ایران به هند) از یکسو تلاش داشت تا تهران تحت فشار را نسبت به قبول شرایط خود متقاعد کند و از سوی دیگر می کوشید واشنگتن را به امتیاز دهی به دهلی در قبال عدم انعقاد قرارداد گاز با ایران و حمایت از نظرات آمریکا و شورای حکام وادار نماید. انعقاد اولین قرارداد هسته يی میان آمریکا و هند مهمترین دستاورد اتخاذ چنین دیپلوماسی بود هر چند که همین قرارداد وجود دوگانگی در سیاستهای واشنگتن را آشکار ساخت و حتی موجب شد روزنامه های معتبر آمریکايی همچون نیویورک تایمز سیاستهای واشنگتن را در این زمینه مورد انتقاد جدی قرار دهند.

اما واکنش دیگر کشورهای همسایه و بویژه کشورهای عربی و حاشیه خلیج فارس نسبت به این موضوع توام با تحیر و سرگردانی بوده است. به گفته �مجدی عبدالهادی� تحلیلگر امور جهان عرب ترس و تحیر توام با اکراه دو حالتی هستند که بیشتر همسایگان عربی ایران نسبت به دستیابی این کشور به فن آوری هسته يی ابراز می نمایند. دولتهای عرب از جهتی نگران وجود مسایل چون وجود یک قدرت برتر اتمی در منطقه و احتمال وقوع حوادث زیست محیطی هستند و در بعد دیگر جوامع آنها دستیابی ایران به تکنولوژی هسته يی را به دیده تحسین می نگرند و حتی آن را عاملی در جهت برقراری توازن قدرت در برابر اسرائیل می دانند.

واکنش افغانستان نسبت به بحران اتمی ایران:

در میان واکنشهای متفاوتی که از سوی کشورهای مختلف و بویژه ممالک همسایه در قبال این بحران صورت گرفت، اعمال واکنش از سوی افغانستان با توجه به شرایط خاص حاکم بر آن از پیچیدگی بیشتری برخوردار بود. کابل در چند سال اخیر سعی نموده تا با همه کشورها صرف نظر از روابط متقابل آنها با یکدیگر، روابط حسنه يی برقرار کند. در همین راستا کابل به طور همزمان ارتباط نزدیکی با واشنگتن و تهران برقرار کرده و کوشش زیادی بکار بست تا تنشهای موجود میان این دو کشور کمترین تاثیرگذاری را بر رابطه آنها با افغانستان داشته باشد. توجه به این موضوع در توافقنامه های دوجانبه میان کابل� تهران و کابل� واشنگتن کاملاً مشهود است چنانکه به عنوان نمونه در اعلامیه مشترک ستراتژیک میان آمریکا و افغانستان صراحتاً بر این نکته اشاره شد که � این همکاری باید مناسبات صلح آمیز و ثمربخش میان افغانستان و همسایگانش را تقویت کند و این همکاری ستراتژیک ضد هیچ کشوری نیست�.

در این شرایط طبیعی است که وقوع بحران در زمینه تکنولوژی هسته يی میان واشنگتن و تهران چالشی آشکار پیش روی سیاست خارجی افغانستان محسوب می گردید. دراین مورد نیز دولت افغانستان همچون گذشته تلاش نمود تا از درگیر شدن در این تنش و حتی از هر گونه اظهار نظر صریح و رسمی اجتناب نماید ولی علیرغم این کوششها وقوع این بحران خواه ناخواه تاثیراتی بر روابط تهران� کابل برجای گذاشت. اولین جلوه بارز این موضوع را می توان در لغو سفر جلالتمأب کرزی به تهران مشاهده نمود. اگر چه خرابی هوا و اشکالات فنی دلایل لغو این سفر (درماه جنوری) بود اما این موضوع در تهران طور دیگر انعکاس نمود. روزنامه ها و جراید ایرانی فشار آمریکا را عامل اصلی لغو این سفر دانستند بطوریکه در همین زمینه روزنامه شرق از عدم تمایل واشنگتن در امضاء پیمان ستراتیژیک میان سه کشور فارسی زبان تاجیکستان، ایران و افغانستان خبر داد. برخی دیگر از کارشناسان نیز تاخیر این سفر را با موضع گیری های ایران در مورد برنامه هسته يی اش کاملاً مرتبط دانسته و افزوده اند که افغانستان با قرار گرفتن در آستانه کنفرانس لندن نمی خواهد در چنین موقعیتی خود را درگیر مسایل هسته يی ایران کند. بدین ترتیب کاملاً واضح بود که بحران هسته يی ایران تاثیر خود را بر روابط دو کشور آشکار نمود.

پس از این قضیه نیز دولتمردان افغانستان با وجود تلاش برای اجتناب از هر گونه اظهار نظر خاص در این ارتباط، در موقعیت های خاص ناچار به اعلام مواضع در این مورد شدند. به عنوان نمونه دکتر اسپنتا مکرراً بر عدم تاثیرگذاری تنشهای میان ایران و آمریکا بر روابط این دو کشور با افغانستان تاکید نمود و به ایرانیان اطمینان داد که افغانستان پایگاهی بر ضد ایران نخواهد شد. علاوه بر این وی در رابطه با حق ایران در برخورداری از فن آوری هسته يی در اظهار نظری جالب اعلام کرد با توجه به فراوانی منابع آبی در منطقه که می توان از آنها تولید برای انرژی برق استفاده کرد نیازی برای ایجاد تأسیسات هسته يی وجود ندارد. این اظهار نظر که تقریباً جنبه انتقاد آمیزی نسبت به ایران داشت در حالی صورت می گرفت که مدتی پیش از این جلالتمأب کرزی در سفر به پاکستان (سخنرانی در آکادمی دفاع ملی- دلو 1384) بر حق افغانستان و همه کشورها در استفاده صلح آمیز از انرژی هسته يی اشاره کرده و استفاده از این انرژی را حتی برای افغانستان بسیار سودمند تلقی نموده بودند.

در موردی دیگر و پیش از سفر آقای کرزی به تهران دکتر اسپنتا مجدداً در اشاره به بحران هسته يی بوجود آمده و تأثیر آن بر افغانستان اظهارنظری را مطرح نمود که جنجالها و سوء تفاهم هايی را برانگیخت. وزیر خارجه افغانستان در این مصاحبه اظهار داشته که هر چالش و ناموزونی منطقه يی می تواند اثرات منفی در اوضاع افغانستان بر جای گذارد و ثبات این کشور در گرو ثبات منطقه است. وی در ادامه تلاش برای چالش زدايی را از اهداف سیاست خارجی قلمداد نمود. همین نکته آخر این شائبه را ایجاد نمود که کابل درصدد میانجیگری میان تهران و واشنگتن است. این موضوع بلافاصله از سوی دو دولت افغانستان و ایران رد گردید چرا که در عمل کابل شرایط میانجیگری بین تهران و واشنگتن نداشت زیرا اولاً از ابزارها و توانمندیهای لازم در این زمینه برخوردار نبود و ثانیاً به دلیل حضور نیروهای آمریکايي در خاکش نمی توانست نقش میانجی بی طرف را ایفا کند.

در هر حال سفر سوم آقای کرزی به تهران فضای بوجود آمده در روابط میان دو کشور را که تا حد زیادی ناشی از بحران هسته يی ایران بود، از میان برد بویژه اینکه رئیس جمهور افغانستان در پاسخ به سوالات چالش برانگیز خبرنگاران پاسخهای معقول و منطقی را ارائه داد. در این زمینه جلالتمأب کرزی در پاسخ به درخواست رهبر جمهوری اسلامی مبنی بر خروج نیروهای خارجی از افغنستان، بر لزوم حفظ این نیروها تاکید نمودند چرا که در صورت خروج آنها امنیت منطقه مختل می شود و این به نفع هیچکس نبوده و حتی امنیت ایران را هم آسیب پذیر می کند. در موردی دیگر در پاسخ به مواضع کابل در قبال بحران هسته يی بوجود آمده رئیس جمهور تاکید نمودند که دولت افغانستان موضعگیری خود را در این زمینه بر اساس میثاقهای پذیرفته شده بین المللی تنظیم خواهد کرد.

افغانستان و پیامدهای بحران هسته ايي ایران:

بحران انرژی هسته يی در ایران با وجود آوردن یک فضای پر التهاب و تنش آمیز به طور طبیعی پیامد هايی را برای منطقه و حتی جهان به دنبال داشته است. در سطح منطقه يی وقوع این بحران امنیت منطقه را با چالش جدی مواجه نموده و بر روابط ایران با کشورهای دیگری همچون روسیه، هند و ممالک حاشیه خلیج فارس تأثیر گذار بوده است. در عین حال این بحران حتی مواضع این کشور در قبال بحران عراق را نیز با تحولاتی مواجه کرده است. در سطح بین المللی نیز نوسانات جهانی قیمت نفت، پدیدار شدن اختلاف نظر و رقابت میان قدرتهای بزرگ (اروپا، آمریکا روسیه و چین) نگرانی از بی ثباتی در منطقه ستراتیژیک خلیج فارس و همچنین مباحث مربوط به چگونگی حق برخورداری کشورها از فن آوری هسته يی را می توان برخی از عمده ترین بخش این پیامدها دانست.

وقوع این بحران بر افغانستان نیز به عنوان یکی از کشورهای منطقه و بخصوص کشوری همجوار با ایران اثراتی بر جای نهاده است که این تاثیرات نظر به فراز و نشیب های بوجود آمده در این مسئله متغیر می باشد. اگر بخواهیم به پیامد های این تنش هسته يی بر افغانستان بپردازیم با توجه به استمرار و همچنین نوسانات آن، می توان این تاثیرات و پیامدها را در سه حالت مورد بررسی قرار داد.

1- تشدید بحران و پیامدهای آن برای افغانستان: شدت گرفتن تنشهای موجود میان جهان غرب به رهبری آمریکا و جمهوری اسلامی ایران همواره موضوع نگران کننده برای استمرار صلح و ثبات و همچنین بازسازی در افغانستان تلقی گردیده است. در این راستا مدتی پیش و هنگامیکه مذاکرات برای حل بحران هسته يی تقریباً با بن بست مواجه شده بود (تام کونیگز) نماینده دبیر کل سازمان ملل در کابل طی سفری به تهران نگرانی عمیق خود را نسبت به تاثیرات نامطلوب این شرایط بر افغانستان ابراز نمود. اگر چه نماینده دبیر کل به مصادیق این نگرانی اشاره صریحی نداشت و لیکن واضح است که با افزایش تنش میان تهران و واشنگتن احتمال مداخلات نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی در مناطق تحت نفوذ آمریکا� به قصد زمینگیر کردن ایالات متحده و گرفتن امتیاز از این کشور - افزایش پیدا خواهد کرد که این خود خطری جدی برای صلح و ثبات در افغانستان به شمار می رود. به علاوه این موضوع می تواند به اصرار تهران بر خروج نیروهای خارجی از افغانستان دامن بزند که با توجه به نظر مثبت کابل به حضور این نیروها بوجود آمدن تیرگی در روابط دو کشور کاملاً قابل پیش بینی است. در حال حاضر نیز در تهران این تصور وجود دارد که گویا استقرار نیروهای آمریکايی در مرزهای ایران و افغانستان پیش از آنکه برای برقراری امنیت در این مناطق باشد به منظور کنترل فعالیتهای هسته يی ایران و احیاناً حمله نظامی به این کشور انجام گرفته است.

در هر حال تیرگی روابط تهران و کابل بر سر موضوع استقرار نیروهای خارجی در افغانستان علاوه بر جنبه های سیاسی و امنیتی آن، پیامدهای نامطلوبی بر مبادلات اقتصادی دو کشور و از آن مهمتر بر موقعیت ترانزیتی افغانستان� به عنوان ارتباط دهنده آسیای مرکزی با منطقه خلیج فارس و آسیای غربی� بر جای خواهد گذاشت. در کنار این موارد باید به تاثیر تشدید این بحران بر قیمت جهانی نفت نیز اشاره نمود که علی القاعده بر فرآیند رشد اقتصادی و بازسازی افغانستان تاثیرات نامطلوبی خواهد داشت.

اما در کنار همه اثرات نامطلوبی که در نتیجه تشدید بحران هسته يی ایران برای افغانستان قابل تصور است باید گفت که این موضوع ممکن است برخی مطلوبیتها را نیز برای دولت کابل فراهم آورد چنانکه استمرار و تشدید اجتماعی منازعات میان تهران و واشنگتن می تواند تضمین کننده مؤثری برای ادامه حضور نیروهای بین المللی و حتی استقرار دائمی پایگاه های آنها در مناطق مختلف افغانستان باشد. هم اکنون دولت بوش و متحدانش از جانب افکار عمومی داخل آمریکا و اروپا مجالس ملی این کشورها و حتی برخی منتقدین جهانی نسبت به توجیه وهزینه های سنگین حضور نیروهای نظامی در عراق و افغانستان تحت فشار زیادی قرار دارند که به طور یقین شدت گرفتن بحران هسته يی ایران می تواند تا حدی از این فشارها کاسته و مخارج صرف شده را قابل توجیه نشان دهد.

در بعد اقتصادی هم شدت گرفتن و یا استمرار این بحران در برخی از موارد به نفع کابل تمام شده است چنانکه در رقابت میان دو پروژه اقتصادی بزرگ منطقه یعنی پروژه تاپ (خط لوله انتقال گاز ترکمنستان به هند و پاکستان از مسیر افغانستان) و پروژه خط لوله صلح (انتقال گاز ایران به هند و پاکستان)، مورد اول در زمینه انعقاد قرارداد و آغاز مراحل اجرايی با سرعت بیشتری پیش رفته در حالیکه خط لوله صلح با توجه به مشکلات بوجود آمده در روابط تهران و آمریکا همچنان در مرحله مذاکرات اولیه باقی مانده است.

2- فروکش کردن بحران و تاثیرات آن بر افغانستان: در حالیکه تشدید بحران هسته يی ایران شرایط نامطلوب و بعضاً مطلوبی را برای افغانستان خلق می کرد، این نکته نیز بدیهی است که فروکش کردن و حل و فصل این قضیه هم تبعاتی را تقریباً در منطقه مقابل آنچه در حالت پیشین ذکر گردید، در پی خواهد داشت. در این زمینه همانطور که پیش از این اشاره شد برقراری روابط با کشورها بدون توجه به روابط متقابل آنها با یکدیگر یکی از عمده ترین اصول در سیاست خارجی کابل به شمار می رود که در این مسیر حفظ توازن و ارتباط میان تهران- کابل از یکسو و واشنگتن- کابل از سویی با دشواریها و پیچیدگی های زیادی توام بوده است. بدین لحاظ می توان گفت رفع تنش میان آمریکا و ایران یکی از مهمترین چالشها و معضلات موجود بر سر راه سیاست خارجی کشور را از پیش روی بر خواهد داشت و در عین حال نگرانیهای امنیتی افغانستان را از ناحیه مرزهای غربی خود تا حد زیادی رفع می گرداند. در سایه این موضوع زمینه گسترش مبادلات تجاری و بازرگانی تهران- کابل و همکاریهای دو کشور برای بازسازی افغانستان به نحو مطلوبتر و ساده تری مهیا شده و مسیر ترانزیتی افغانستان به سوی آسیای مرکزی و اروپا- از طریق ایران- از رونق بیشتری برخوردار می گردد.

البته حل و فصل مناقشه اتمی ایران ممکن است تبعات نامطلوبی هم برای افغانستان در پی داشته باشد. کاهش توجیه پذیری حضور نیروهای خارجی و استقرار پایگاه های آنها در منطقه یکی از پیامد هايی به شمار می رود که پیش از این بدان اشاره شد. از سوی دیگر وارد شدن تهران در جرگه قدرت های اتمی به طور حتم موازنه قدرت را در منطقه تغيير داده و به رقابت و کشمکش های سیاسی و نظامی دامن می زند. در این زمینه یک موسسه پژوهشی معتبر بین الملی در عرصه مطالعات ستراتژیک هشدار داده که اگر ایران سلاحهای هسته يی تولید کند باید منتظر شکل گیری یک رقابت تسلیحاتی شدید در منطقه باشیم چرا که کشورهايی مثل ترکیه، مصرو عربستان سعودی هم به فکر دستیابی به فن آوری اتمی خواهند بود. با توجه به موقعیت کنونی افغانستان و سیاست های آن که مبتنی بر پرهیز از وارد شدن در هرگونه تنش و حفظ روابط حسنه با همه دولتهاست این موضوع می تواند مشکلاتی را بر سر راه کابل ایجاد نماید. در عین حال در روابط متقابل میان تهران و کابل نیز برقراری ارتباط و چگونگی برخورد با یک ایران اتمی که حس برتری جويی اش تقویت گردیده به مراتب دشوارتر از گذشته می باشد.

3- استمرار شرایط کنونی و پیامد های آن برای افغانستان: اما در سومین حالت اگر تخاصمات و مناقشات ایالات متحده و جهان غرب با تهران بر سر موضوعات هسته يی همچنان دوام داشته باشد و به قول معروف به مدتی طولانی در وضعیت جنگ سرد باقی بماند، در چنین شرایطی این هنر دیپلوماسی است که بیش و پیش از هر چیز کاربرد و ضرورت خود را نشان می دهد. در حال حاضر هر یک از کشورهای جهان و منطقه به تناسب موقعیت و منافع خود با این مسئله برخورد می نمایند چنانچه روسیه و هند در صدد منفعت جويی بر آمده و با چانه زنی با هر دو طرف در تلاش برای کسب حداکثر منافع و امتیازات هستند.

اما در مورد افغانستان باید گفت که این کشور در موقعیتی نیست که بتواند یا بخواهد قصد فرصت طلبی یا منفعت جويی از این بحران را داشته باشد بلکه حداکثر هنر دیپلوماسی و دستگاه سیاست خارجی افغانستان باید بر این نکته متمرکز شود که این بحران کمترین زیان را متوجه منافع سیاسی و اقتصادی کشور نماید.

در واقع اصل (برقراری رابطه با همه کشورها بدون توجه به روابط متقابل آنها) کاملاً در راستای همین مقصود خواهد بود ، اما نکته دارای اهمیت دشواری حفظ و اجرای این اصل است که این خود مستلزم هماهنگی میان سیاستها و نهادهای مختلف سیاسی و اقتصادی و پرهیز از هرگونه اظهار نظرهای تنش زا و حتی تناقض آمیز می باشد.

Keine Kommentare: