Dienstag, 13. März 2007

شاخ به شاخ شدن دیدبان حقوق بشر با پارلمان افغانستان


عبدالعلی نور احراری


شاخ به شاخ شدن



هرگاه ازحق نگذریم ولحظۀ وابستگی به تبار ودیار وزبان و منطقه وحتی مفکوره وایدلوژی خودرافراموش کنیم، تاقضایارا بی طرفانه وغیرجانبدارانه مطرح ونتیجه گیری کنیم، درواقع کاری مثبت ومفیدانجام خواهیم داد و، خواننده رادرمسیری درست سوق خواهیم کرد. سوال اینست که منشأ بدبختی کشورمان که کشت وخون و ویرانی آن حدودسه دهه به درازکشید، ازکجاآغاز شد؟ آیاپاسخ بدین سئوال، بجز کودتای هفت ثور1358است؟

تصورنمیشود که کسی بااین پاسخ مخالفت کند، مگرآنهایی که واژگونه نشان دادن حقایق جزء ایدلوژی شان است، یعنی پیروان تیوری دورانسار تره کی و سوسیالیسم کارمل!



منشأ بدبختی این کشوربه اصطلاح از«انقلاب شکوهمندثور» آغازشد و، درهمین دوره است که ظلم ووحشت وبربریت وجنایت برمردم وکشورمان سایه افگند وپای ارتش سرخ رابه ملک ماکشاند وملیونها انسان این سرزمین کشته ومعیوب ومعلول وآوارۀ دیار بیگانگان گردید و، تراژدی قرن بیستم را پدیدآورد تابرروی این مرز وبوم مخروبه، کاخ نظام کمونیستی ایجادشود. بنابرین طرف متعرض ومتجاوز، دولتهای دست نشاندۀ شوروی وارتش متجاوزآن کشور است و، جانب مدافع، مجاهدان جان برکف این خطۀ مردخیز وقهرمان پرور بوده اند.



بدیهی است که مسئولین درجه اول این تراژدی قرن بیست، همانا هیئت رهبری حزبی ودولتی حکومتهای دست نشانده بوده اند که شامل رؤسای شورای انقلابی واعضای آن، عضای بیروی سیاسی کمیتۀ مرکزی ودیگرارگانهای کمیتۀ مرکزی ورئیس واعضای کابینه وقوماندانان نظامی وخادیستهابوده اند و، آنان اندکه مسئولیت عظیم همه جنایات ضدبشری رابدوش دارند. این حالت از ریختن خون محمدداوود مرحوم وخانواده اش آغازیافت وباپناهنده شدن آخرین مهرۀ کاجی بی یعنی داکترنجیب به ساختمان ملل متحد درکابل ادامه یافت .



مرحلۀ دوم بقدرت رسیدن دولت مجاهدین وآغازجنگهای تنظیمی است، هرچندمسئولیت اصلی متوجه جناح آغازگرجنگ و آی اس آی ونظامیان پاکستان است، ولی همه جناحهای درگیر، جنایات بشری رامرتکب شدند، جنایاتی که ازشنیدن آن مو بربدن انسان راست می ایستد، شهرکابل باخاک وخون یکسان شد ومی گویندحدودشصت هزارنفرکشته شدند. البته همه کسانی که درین دوره مرتکب جنایات بشری شده اند، قابل محاکمه اند.



مرحلۀ سوم ورودطلبۀ کرام! است که زدن وبستن وکشتن و اعدام کردن وسرزمین سوخته ایجادکردن وزنان وکودکان وکهن سالان رادرمحوطۀ سفارت شوروی سابق اسیرگرفتن، شمه ای از دستآوردهای آنست که بایدمرتکبین آن پیگیری وبه محاکمه سوق داده شوند.



مرحلۀ چارم، شکل گیری کنفرانس بن است که به ابتکار اخضرابراهیمی نمایندۀ سازمان ملل دایرگردید و، دموکراسی فرمایشی راکه دورأی حاصلۀ آقای کرزی بر یازده رأی حاصلۀ جناب استادعبدالستار سیرت سبقت جست ! وجناب استادسیرت را که شاه شجاع سیرت وشاه شجاع تبار نبود، ازصحنۀ سیاسی کشور خارج کرد و، زمان دولت موقتی وانتقالی وجمهوری کنونی رابه وی سپرد و، اورا براریکۀ قدرت نشاند، هزاران سرباز ناتورابه محافظت وی گمارد.



لزومی نداردکه دستاورد این نظام ممثل دموکراسی اهدایی آقای بوش را برشماریم وازملیاردهادالر حیف ومیل کمکهای کشور های خارجی صحبت کنیم واز ریکاردقایم کردن کشت تریاک در سال 2006 حرفی بمیان آریم، زیرا این تشتهای رسوایی هرروز از بام می افتند وهمگان درسطح جهان آنرابه تماشامی نشینند، فقط همین قدرمیگوییم که نظربه آمار رسمی حدودپنج هزارنفردرسال 2006 بشمول زن وکودک وکهنسال وجوان یادراثرجنگهایادراثر بمبارانهای بی امان کشته شده اند . مسئولین اینهاکی هایند، باید محاکمه شوند وبه سزای اعمال خود برسند.



حال اگراین مراحل چارگانه رابه مقایسه بگیریم وازنظرشمار تلفات وتخریبات وآوارگی ودربدری مردم وکشت وکشتار و شکنجه وهزارویک مصیبت دیگرآن، سبک وسنگین کنیم، هیچیک ازاین مراحل به مرحلۀ نخستین وآغازین یعنی دورۀ حکومتهای خلق وپرچم که چارده سال تمام رادربرگرفت وعمق این فاجعه رااز تصور خارج ساخت، نمی رسدواین مقایسه، حکم مقایسۀ فیل باپشه می نماید.



درست است که درجنگهای تحمیلی پاکستان، بنام جنگهای تنظیمی، کابل ویران شد وحدودشصت هزارنفربه قتل رسید، آیا ویرانی کابل وکشتارشصت هزارنفر رامیتوان باویرانی تمام کشور و کشتار وآوارگی ملیونهاانسان مقایسه کرد؟ هرگز نی !



سئوالیۀ بس بزرگی که متوجه سازمان دیدبان حقوق بشر می شود، اینست که چرا برجنایات یک دورۀ معین که هماناجنگهای تنظیمی نام گرفته، انگشت اعتراض میگذارد وآنهارابه جرم ارتکاب جنایات بشری قابل محاکمه میداند و، برجنایات عظیم خلقی ها و پرچمی هاکه ژرفنای فاجعه بس فراگیروگسترده است، پرده می پوشد ومهرسکوت برلب می نهد ! بعبارت دیگر اعتراض این سازمان بریک مرحلۀ خاص وزمان ومکان وافرادخاص منحصراست بنابراین باید این دیدبان را «دیدبان» یک چشمه و دیده درآی خواند که سویچ بستن وگشودن چشمش بدست دیگران است، هر چه رابخواهند که ببیند، سویچش میکنند وهرچه رانخواهند، برآن پلستر می گذارند ! خوب شدکه ماهیت این سازمان هم معلوم شد.



سئوال دیگرمتوجه دست اندرکاران تصویب «طرح مصالحۀ ملی» درشورای ملی است، کدام منطقه وکیش وآیین وشریعت اجازه میدهدکه جنایتکارانی که خون ریخته اند، عفوشوند و، این شورا این صلاحیت راکه حق عباد است، ازکجا کسب کرده است؟ بگونۀ مثال خون برادرم راکه درزندان پلچرخی به شهادت رساندند چگونه کس دیگرصلاحیت عفو آنرامیداشته باشد؟ خداوند صلاحیت عفو حق عباد را ازخودگرفته است، ولی شورای ملی ما آنرا ازآن خود ساخته است !



سئوال دیگراینست که آیااین دولتی که درمحدودۀ شهرکابل قدرت واتوریته ندارد، همه کارهارا روبراه ساخته که حالانوبت به محاکمۀ جنایتکاران جنایات ضدبشری رسیده ویامیخواهدمسألۀ لاینحل خط دیورند راحل کند؟ ! بسیارمسخره می نمایدومسخره تر آنست که گیرم طرح مصالحۀ ملی توسط آقای کرزی توشیح نشود، کدام قدرت است که آنان رابه محاکمه بکشاند؟ ضرب المثلی است که اول فیلخانه آبادکن بعد فیل بخر! پس اول قدرت پیداکن وبعد زورآزمایی کن !



چه مسخره خواهدبود که علم برداران جهادومقاومت ملی به محاکمه کشانیده شوند و ، پرچمداران کفر والحاد به غندی خیر بنشینند ونظاره نمایند ! بنابرین همۀ این مراحل بدبختی راکودتای ثور سبب شده که خدامی داند تا کی دوام کند.

Keine Kommentare: