Montag, 26. März 2007

مسعود از دیدگاه مخالفان بخش هفتم






مسعود از دیدگاه مخالفان



hameedhaami@yahoo.com

بخش هفتم

1- در مسودة مطروحه توسط بروس ریچاردسن، منبع اقتباس وجود ندارد و معرفی نشده است.

2- در مادة اول آن مسوده، از قطع و توقف کامل عملیات در شارهراه کابل حیرتان تذکر رفته، ولی در مادة ششم، این ساحه تاجکان و چوکنی خوانده شده و فاصلة آن سی کیلومتر آمده است. بناء ماده اول و ششم در مخالفت و تضاد و تناقض با همدیگر قرار دارد.




3- مواد مسودة بروس ریچاردسن برای آتش بس، با موادی که توسط منابع نزدیک به مسعود و منابع روسی در این خصوص، افشا گردیده شباهت ندارد.


آنچی را که منابع نزدیک به احمد شاه مسعود (پنجشیر در دوران جهاد) در رابطه به مواد آتش بس یادداشت داده اند، قرار ذیل است:


1- این متارکه نخستین قدم در جهت آزادی تمام افغانستان تلقی میشد، لذا پذیرفته شد.


2- تمام قوای روسی و عساکر رژیم به استثنای یک کندک روسها و یک کندک داخلی که در ساحة غیر مسکونی اعنابه مقیم شده اند، متباقی پنجشیر را ترک خواهند کرد و در سایر محلات حتا حق احداث پوسته های امنیتی را نیز ندارند.


3- مجاهدین بالای روس های مستقر در اعنابه و آنان بالای سایر مناطق پنجشیر حمله نمی کنند.


4- مجاهدین حق داشتند وسایطی را که وارد مرکز نظامی روسها می شود تلاشی کنند. حق تقویة قوا و استحکامات را روسها ندارند.


5- ماین های کشت شده در محلات مسکونی توسط روسها پاکسازی می شود.


6- در خارج از پنجشیر مجاهدین و روسها جهت اجرای هر نوع عملیات آزادی دارند.


7- تسلیمی افراد جانبین به طور داوطلبانه به مخالفان ممانعت ندارد.


8- ساحه آتش بس شامل پنجشیر، شتل، سنجن، بولغین، گلبهار بالا و قسمتی از اندراب می شود. ولسوالی که در اعنابه مستقر می باشد، حق دخالت در امور مردم را ندارد.


با این همه تا هنوز سندی که به امضای طرفین رسیده و بتواند مواد اصلی آتش بس را در اختیار قرار دهد، افشا نگردیده است؛ اما آنچه که توسط روسها افشا گردیده، اعترافات شان مبنی بر اشتباه شان در عقد آتش بس است و گفته های تحلیلگران روسی که می گویند مسعود به مراتب هشیارتر از فرماندهی سپاه چهلم عمل می کرد.


انتقاد دیگر مخالفان مسعود، در رابطه به مسائل مربوط به مرحلة خروج روسها است. مخالفان می پرسند که چرا مسعود در هنگام خروج قوای روسی، آنان را در مسیر شاهراه سالنگ مورد حملات قرار نداد؟


این گونه ادعا و انتقاد می تواند در ذهن کسانی که از وضع و شرایط آن زمان اطلاعی دقیق ندارند، تردید هایی را ایجاد کند، ولی به چند دلیل مستند، ارزش خود را از دست می دهد:


1- با ختم یک سال آتش بس، مسعود هیچ گونه ارتباط دیگری با روسها برقرار نکرد و اگر هم رابطه یی برقرار شد به هیچ نتیجه یی نرسید. این خود نشاندهندة آغاز مجدد رابطة جنگی میان مسعود و روسها می تواند باشد. الکساندر لیاخوفسکی در این مورد می نویسد که بعد از رد پیشنهاد های بعدی، روس ها نامه یی به مسعود نوشتند که بیشتر به التیماتوم شباهت داشت:


"آقای احمد شاه مسعود!


به تأسی از حسن نیت و تمایل به جلوگیری از برخورد های مسلحانة تازه میان سپاهیان دولتی جمهوری افغانستان و نیرو های شوروی از یک سو و دسته های شاخة پنجشیر جمعیت اسلامی از سوی دیگر، نماینده گان شوروی در افغانستان، بار ها نامه هایی به شما گسیل و پیشنهاد های مشخصی در زمینة بسا از مسائل از جمله در زمینة بهبود اوضاع در گسترة استقرار دسته های شما به ویژه در بزرگراه کابل حیرتان در ساحة قلعة الاغ جبل السراج ارایه کرده اند… نماینده گان شوروی زمان مدیدی بردباری نشان میدهند… مگر بیش از دو ماه گذشته است، دیدار صورت نگرفته آن هم نه به تقصیر ما. لاجرم ما حق به جانب خواهیم بود رفتار شما را به عنوان عدم تمایل به دیدار و گفتگو ارزیابی کنیم"


لیاخوفسکی و گروموف در آثار خود متن نامة دیگر را چنین افشا کرده اند:


"در روند هفته های نزدیک 25/12/1985 نماینده ما و نماینده ارگان های دولتی با نمایندة با صلاحیت شما در گارنیزیون شوروی در جبل السراج یا کدام جای دیگر حسب آرزوی شما دیدار و به صورت مشخص فیصله نمایند که برای کی، چه وقت و در کجا و چند دستگاه کامیون دولتی نیاز است و چه نوع خوار و بار و دیگر وسایل در اختیار گذاشته شود".


از متن این نامه بر می آید که بعد از التیماتوم، روسها تصمیم به تطمیع را گرفتند و وقتی مسعود باز هم بی علاقه گی نشان داد و تطمیع نیز کار به جایی نبرد، الکساندر لیاخوفسکی می نویسد:


"ما تا دیرگاه امکان های گوناگون اقدامات را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که لاجرم نخواهیم توانست از برخورد با دسته های مسعود جلوگیری نماییم. از این رو باید برنامة بایسته را تدوین می کردیم. وارینیکوف دستور داد ضربات موشکی و بمباران نیرو های هوایی شوروی روی دسته های مسعود در کران و منجان وارد آید."


2- قوای روسی از مناطق مختلف افغانستان جمع شده و تصمیم به عودت گرفتند. از این که هر نوع حمله می توانست بهانه یی را مبنی بر عدم خروج یا معطلی، در اختیار آنان بگذارد، و از جانبی دیگر مجاهدین آماده گی برای عملیات هماهنگ و سرتاسری را نداشتند، نه تنها در شاهراه سالنگ که در هیچ نقطة دیگر نیز حمله یی بر قوای عودت کنندة روسی صورت نگرفت.


3- با این همه، گروموف در اثرش می نویسد که آخرین جنگ روس ها در هنگام خروج از افغانستان با احمد شاه مسعود صورت گرفت. او می نگارد:


"آخرین رئیس دولت انقلابی افغانستان، نجیب الله در سیمای مسعود سرسخت ترین دشمن خود را می دید. باید اعتراف کرد که آخرین رئیس جمهور… آیندة خود را درست پیشبینی کرده بود. به هر نیرنگی که بود، نجیب الله توانست ادوارد شواردنادزی را راضی سازد و به زودی من فرمان وزیر دفاع اتحادشوروی… را مبنی بر وارد آوردن ضربه در مناطق پیرامون شیب جنوبی سالنگ به دست آوردم… به تاریخ 23 ژانویه 1989، سربازان دولتی افغانستان، هنگام حرکت در امتداد شاهراه، در شیب جنوبی سالنگ مورد آتشباری شدید قرار گرفتند. این امر موجب گردید تا سپاه چهلم… ضربة خیلی نیرومند و هشدار دهنده را وارد بیاورد. آخرین عملیات رزمی سپاهیان شوروی در زمین افغانستان (توفان دریایی) نام گرفته بود… نیروی هوایی سپاه چهلم به انجام دست کم بیش از یکهزار پرواز برای در هم کوبیدن پایگاه مجاهدان پرداخت… توپخانة ما نیز بیش از 400 بار به آتشباری پرداخته بود… نیرو های معدود شوروی به میزان بس قانع کننده یی برای رهبران رزمجویان جبهه مخالف ثابت ساخت که بر هم زدن برنامة خروج سپاهیان شوروی و وادار ساختن ما به تغییر برنامه های ما آن هم با توسل به زور سودی در بر ندارد"


به این ترتیب ثابت می گردد که آخرین جنگ روس ها یعنی همان توفان دریایی نیز با آتشباری خیلی سنگین در اطراف سالنگ با نیرو های تحت فرمان مسعود صورت گرفت و تلویزیون افغانستان در همان هنگام گزارشی را از مسیر شاهراه سالنگ به نشر سپرد که طی آن جنرال خان آقا رئیس امنیت بلخ سوار بر یک زرهپوش در ساحة نزدیک به تاشقرغان به خبرنگاران گفت که احمد شاه مسعود یا کشته شده و یا هم به پاکستان فرار کرده است.


به همان گونه که ادعا های مخالفان مسعود در موارد یاد شدة آتش بس و عدم اجرای عملیات در هنگام خروج روسها، بنابر ضعف استدلال و اسناد نتوانسته راه به جایی ببرد، کاملا واضح است که آن گزارش تلویزیونی نیز به دور از واقعیت تهیه گردیده و مسعود، هم چنان در افغانستان حضور داشت.


با این همه بسیار نادرست است اگر کسی به این نتیجه رسیده باشد که احمد شاه مسعود در مرحلة خروج روسها متوجه برنامة عملیات نظامی علیه آنان نبود.


متن یکی از نامه های احمد شاه مسعود (نامه هایی از مسعود بزرگ) که به تاریخ 25/3/1367 به دفتر نماینده گی جبهه اش در پشاور، ارسال شده نشان می دهد که او جداً به این مسأله توجه داشت:


"از تحلیل وضع موجود چنین نتیجه به دست می آید که… در اوضاع سیاسی موقف دشمن در سطح بین المللی رو به بهبود بوده و برعکس آن، مجاهدین با گذشت هر روز حمایه و پشتیبانی بین المللی را از دست خواهند داد… بناء برادران به این نتیجه رسیدند که اگر هر چه عاجل جنگ ها در سطح بلندی قرار نگیرد و جهت انجام تعرض استراتیژیک، آماده گی های لازم تا قبل از خروج قوای روسها اتخاذ نشود، به یقین حمایة بین المللی از حکومت کابل تسریع و در عوض وضع سیاسی در داخل کشور نیز به نفع دشمن، چرخش خواهد کرد".


این گونه واقعبینی و دوراندیشی از ویژه گی هایی بود که احمد شاه مسعود را نسبت به سایر فرماندهان کاملاً متمایز می ساخت. به گونة مثال حمایه بین المللی از مجاهدین را که از خروج روسها تا برقراری حکومت مجاهدین سیر نزولی را پیمود و در مرحلة اخیر حتا به تقابل نوعی دشمنی و برخورد منافع مبدل گشت، احمد شاه مسعود هفت ماه قبل از تکمیل خروج روسها پیشبنی کرده بود.


ولی همزمان با آن، چون احمد شاه مسعود وضعیت جبهات داخل را بهتر و بیشتر از دیگران تحت مطالعه داشت، به این نتیجه گیری نیز رسیده بود که گذار از حالت دفاعی به حالت تعرضی به فرصتی کافی نیاز دارد؛ به ویژه که اختلافات سازمانی، عدم هماهنگی و پراگنده گی جبهات به نوبة خود باعث تأخیر در این امر می گردید.


مسعود برداشت و تشویش خود در این رابطه را چنین توضیح داده که در اثر نامه هایی از مسعود بزرگ درج است:


"ما هنوز در مرحلة دفاع هستیم و… وضعیت جدید ما را خود به خود به حالتی قرار داده که باید وضعیت تعرضی را اتخاذ کنیم. در حالی که آماده گی های لازم را از نقطه نظر مسائل عمدة تعرض نداریم. برادران این مساله را که اول روس ها کاملا از افغانستان خارج شوند و بعداً تعرضات شروع شود را طرح نارسا و بهانه یی برای پوشانیدن ضعف خود می دانند… در برقراری ارتباط ما با سایر جبهات عمده چون هرات و مولوی صاحب حقانی و غیره توجه کنید. اگر چه می فهمم که شاید یکی دو سال بعدتر هم.. جبهات آمادة تعرض نخواهند شد."


این نامه تأکید مسعود را بر وحدت فرماندهان نشان می دهد. برعلاوه خط فاصل درشتی میان او و آنانی که بدون تحلیل اوضاع به انتقاد پرداخته اند را ترسیم می کند. با اندک توجه میتوان دریافت که یکی دو تن از انتقاد کننده گان با آن که ظاهراً ارکان حرب و از افراد تعلیم یافتة اردو بودند، از چنین باریکی ها آگاهی نداشتند، زیرا آنان بیشتر در عرصة جنگ منظم تعلیم دیده بودند و اصل معلومات شان را مخصوصاً در مورد اراضی کشور از آثار و کتاب ها به دست می آوردند. خصوصیات مردم را بلد نبودند و به اضافه طی سالها عادت کرده بودند که به عنوان منصبدار، فقط به امر و نهی بپردازند و فخر بفروشند. ما احمد شاه مسعود با تلاش و پشت کار شباروزی، خود را آموزش داد، جنگ های نامنظم را به حیث یک پدیدة علمی و عملی مورد مطالعه قرار داد، اراضی نقاط مختلف کشور و مخصوصاً ساحة تحت فرمان خود را مانند خط های کف دستش بلد بود و برعلاوه مانند همرزمانش میزیست و از مشکلات آنان آگاهی کامل داشت و به دساتیر نظامی که گاه غیر عملی هم میباشد، چندان باور نداشت:





هزار نکتة باریکتر ز مو اینجاست


نه هر که سر نتراشد، قلندری داند

Keine Kommentare: