Montag, 19. Februar 2007

افغانستان هنوز هم مأمن مناسبی برای بی تفاوتی،


رزاق مـــــامـــــون
افغانستان هنوز هم مأمن مناسبی برای بی تفاوتی، ترس و خود سری هاییست که برای بخشی از مردم، به عادت بدل شده اند. هنوز هم همه مسلح اند. شرایط حاضر برای یک عده افراد خوش لباس که خود را در انظار دیگران به مظاهر ارزشهای مدنی آراسته اند، اما درواقع ازلحاظ روانی و ذهنی به شدت مسلح اند، وگذشته شان را درین گیرودار آشفته بازار دموکراسی از انظار مردم مخفی نگهداشته اند، بهانهء آسانی فراهم آورده است تا از جو موجود به سود شخصی شان استفاده کنند.
این قماش آدمها، اکنون درهیأت مختلف از جمله سیاست دان، خبرنگار، کارشناس، نماینده مردم، تاجر و ده ها نام دیگر به عرصه اداری و سیاسی کشور وارد شده اند. ماشین دموکراسی شعاری، از ریزه پیزه هایی دوره بحران وجنگ و گسسته گی های روانی و اجتماعی، تولیدات تازه یی به سوی افغانستان سرازیر کرده است که این هنر را داشته اند که ببا پای خود شان به بازار آشفته تجارت های بدون مدیریت درکشور وارد شده اند. تولیدات زنده ماشین دموکراسی شعاری ظاهرا سلاح در دست ندارند، اما درحقیقت صاحبان افکار درشت و ملیتاریزه شده، دشمن تراش و رؤیاهای بنیاد بر انداز اند.
بسیاری ازین نوع آدم ها در حکومت فعلی، جاه و جایگاهی برای خود یافته اند. به همین علت است که حکومت فعلی روز تا روز هرگونه چانس نجات را از دست میدهد. تنها راه نجات، آوردن تغییرات ریشه یی است. در غیرآن، دست آورد های نیم بند پنج سال اخیر، یا طعمه اژدهای هرج و مرج خواهند شد ویا آن که شبح سقوط در یک قدمی حاکمیت دندان های سیاه خود را نشان خواهد داد.
مسؤولان حکومتی که برخی از آنان تحت تأثیر خوش لباسان آراسته به شعارهای دیگران اند، با شنیدن این حقایق، به جای آن که رویارویی با خطرات را درخود تقویت کنند، شوکه میشوند و همانند دکتاتورهای شکست خورده و مظنون، فی الفور به ابزار های سرکوب دهه های نظام خاندانی، دو دستی میچسبند. این درحالیست که به دلیل گشایش دروازه های افغانستان به سوی دنیای جدید و کانال های نظارت رسانه ای، توان سرکوب اعتراضات را هم ندارند.
این که افغانستان در برزخ نجات و یا سقوط رها شده است، یک راز و یا کشف خارق العاده نیست. اما هنوز به برکت حضور نیروهای خارجی وآرامش آمیخته با نگرانی و انتظار ولایات شمال، از پرتاب شدن کشور به گودال نوع عراق جلوگیری شده است.
اگر دنیا میخواهد افغانستان با ردیگر به گورستان دموکراسی نوپا و پایگاه زنده وبرحال القاعده بدل نشود، اشتباهات گذشته اش را به اشکال جدید درافغانستان تکرار نکند.
تمایلاتی مشاهده میشود که امریکا و غرب همان اشتباهاتی را که در برخورد با مردم جنوب مرتکب شدند، با بی خیالی و چشم بستن به حقوق و اقتدار ملی مردم، نشان میدهند که درشمال نیزازتکرار تراژیدی نوع جنوب روی گردان نیستند. سرکوب باشنده های غیرنظامی وبی تفاوتی نسبت به سرنوشت سیاسی جنوب،رستاخیزی را به دنبال داشت. حالا فرانسیس وندرل در نشست های محرمانه صریحا میکند که درتلاش برای خروج افغانستان از بن بست جنگ جنوب، شمال را نباید جدی گرفت. وی گفته است که درشمال چه کسانی مطرح اند که بتوان آنان را درامر سرنوشت سازی برای افغانستان جدی گرفت؟ تفسیر این دیدگاه آن است که ممکن است غرب به تمایلاتی روی میاورد که براساس آن آرامش نسبی ومشروط درشمال را ساده لوحانه به حساب مستقل شاهکاری های خویش به دنیا اعلام میکند.
درعقب مقاومت نهادینه شده جنوب، نه فقط پاکستان، بل همان کشور هایی قرار دارند که به طور سنتی همواره در حمایت ازشمال ایستاده اند.
غرب پس از سرنگونی طالبان، بر پایه سناریوی پاکستان، شاخ و پنجه نهاد های کم وبیش ملی را در افغانستان قطع کرد. کوچک سازی ارتش، بی اثر سازی ماشین جنگی میراث احمدشاه مسعود که تهدیدی برضد خودسری های پاکستان به حساب می آمد، وراه دادن چهره های بلند پایهء حامی منافع پاکستان درحکومت، به سرعت عملی شد. اما چینه دان یا جاغور پاکستان به مراتب فراختر ازین طعمه هایی بود که در مرحله نخست ازغرب به دست آورد.
حالا دوردوم امتیاز گیری در محور افغانستان فرارسیده است.
این بار مانند دوران شوروی، پای کشور های منطقه در ماجرای افغانستان برضد حضورغرب کشانیده شده است. درمرحله فعلی، پاکستان دو هدف اعلام ناشده را دربرابر غرب در پیش گرفته است:دریافت امتیاز کنترول کامل افغانستان ویا شکست غرب درورطه افغانستان.
اکنون توپ مسابقه درمیدان غرب هاست.

وضعیت داخل افغانستان:
زلمی خلیل زاد سفیر ومجری دست و دلبازامور افغانستان در چهار سال نخست حکومت جدید تحت رهبری آقای کرزی، در اواخر سال 2002 میلادی به طور آشکار به رهبران جبهه متحد ضد طالبان گفت بود که مأموریت من این است که چهره های سیاسی و نظامی نیرومند را ضعیف و کوچک بسازم و شخصیت های کم نفوذ و ضعیف را به مدارج بلند اقتدار برسانم.
وی درمحضر فرماندهان و رهبران ارشد جبهه متحد گفته بود:
من ناگزیزم به منظور بزرگ ساختن حامد کرزی و حلقه وابسته به وی، دیگران را کوچک بسازم. اگردر انجام چنین مأموریت که از سوی کاخ سفید به من واگذار شده، کوتاهی و اهمال نمایم، در واقع به حیث یک سفیر ناکام ارزیابی خواهم شد.
این اظهارات آقای خلیلزاد، نشان دهنده جوهرهء اصلی سیاست امریکا درافغانستان است. اما آقای خلیلزاد درامرکوچک سازی فرماندهان قدرتمند نظامی جبهه ضد طالبان، تا اندازه یی موفق شد، اما درزمینه اصلی یعنی بزرگ سازی محور حکومت به رهبری آقای کرزی به پیروزی نرسید.
وی نه فقط موفق نشد تا حمایت جنوب را به نفع رئیس جمهور جلب کند، بلکه متحدان ( گروه های مقاومت ضد طالبان ) که امریکا به یاری آنان، کرزی را به میدان اقتدار کشانیده بود، نیز نسبت به سیاست های امریکا و ناپایداری این سیاست ها به شدت مظنون شده اند.
اکنون جمهوری خواهان امریکا به دوره کهولت سیاسی خود در عراق و افغانستان پا نهاده اند. ادعا ها و چهارچوب سازی های سیاسی در دوره مستی های جمهوری خواهان حالا بازار چندانی ندارد.حکومت حامد کرزی محتاج دست های نیرومند صاحبان جدید است. هرچند حلقاتی از دموکرات ها در افغانستان به تازه گی فعال شده اند، اما هنوز دست نیرومند دموکرات ها به سوی تیم رئیس جمهوردراز نشده است. از سوی دیگر احزاب سیاسی و نظامی جهادی که در سال های اخیر، از اتاق های مخصوص تصمیم گیری ها درسطح حکومت ودولت بیرون نگهداشته شده اند، حالا در برخورد با وضع کنونی که به "آب ایستاده" شباهت دارد، نظاره گردوره احتضار آنانی اند که زمانی به همیاری نیروهای خارجی، از صحنه پرت شان کرده بودند. آن با قیافه های متبسم مشاهده میکنند که تیم رئیس جمهور چه گونه درامواج سراسیمه گی دست وپا میزند و از تنهایی و فقدان حمایت مردم درد میکشد.
حاکمیت آقای کرزی توان پیشروی و همچنان رفتن به عقب را از دست داده است. این درحالیست که از حرکت محور های جهادی در شرایط کنونی نیز هراسان است. غرب گرایان بیم از آن دارند که مبادا متحدان خارجی برای حفظ امنیت درچهار راه افغانستان بار دیگر مجبور شوند تا دست گروه های جهادی و فرماندهانی را که درطی پنج سال اخیر تحت نام جنگ سالاران و اخلال گران امنیت تا اندازه یی از صحنه دور شده بودند، به حیث دوستان جدید و بیمه کننده گان قدرت، با گرمی بفشارند.
برخی حلقات به نقل از آقای کرزی گفته اند که وی هشدار داده است که حذف وی از عرصه قدرت، صرفا به معنای بازگشت طالبان براریکه قدرت خواهد بود. اما نظامیان ضد طالبان اکنون آماده میشوند تا از عقب رفتن افغانستان به وضعیت گذشته که صرفا به معنای مرگ آنان خواهد بود، با تمام امکان جلوگیری کنند.
این یک بحران واقعی است و پاکستان بهتر از دیگران میداند که چه گونه با استفاده از فضای موجود، کمر خود را ببنندد و در بازی افغانستان شرایط کمرشکنی را به غرب تحمیل کند.
با توجه با چالشهای خطرناک، حلقات اطراف کرزی به ابزار های کوچکی نظیرکشانیدن سیاست مداران هزاره تبار برای مشارکت نمایشی درقدرت و دست چین کردن چند چهره کم استعداد و کاملا دست نگر و مطیع" تباری "که تاثیری بیشتر از حلقه های گمشده درزنجیره طولانی جریان های قومی ندارند، در صدد تقویت مواضع خود اند تا دست کم در سطح داخل افغانستان، برای خود زمان بخرند و به سراشیب رکود و سقوط نزدیک نشوند.
با این خرده بازی ها، فراموش میکنند که اقتدار سیاسی با ایجاد صف بندی خام سیاسی آن هم به طور نمایشی و سبمولیک درد مشترک مردم افغانستان را نمیتوانند درمان کنند.واقعیت مسلم درحال حاضر آن است که غرب و حکومت ضعیف آقای کرزی با دیده گان باز به سوی واقعیت های افغانستان نگاه کنند. چون واقعیت ها خود به سوی شان درحرکت اند.

Keine Kommentare: