Donnerstag, 15. Februar 2007

به فرمانده شهید: احمد شاه مسعود


امیدم
ای ابرسپیدم
که درسایه ی تو،
برآسوده بودم .
- گرفتم که درمجمرآذرخشان نشستی!-
امیدم
امید شهیدم!
که رفتی
- نرگسها
به تعظیم خم شدند روی خاک -
ومن باریدم-چندان- درعمق خویش
که چیزی نماند....
- چه خوانم من ازغمگینیی آیینه
دلم را
برکف ات میگذارم.... -
امیدم
اگرسبزگشتی
- مرا-
سرو، کن!

Keine Kommentare: