Samstag, 17. Februar 2007

خواجه بشیر احمد انصاری

رسانه هاي گروهي دارای عمری طولانی بوده و از جوامع مختلف انسانی در امتداد تاريخ بشر ترجماني نموده اند. تمدن درخشان بابل که در بین النهرین قامت بر افراشت، با وسایل اطلاعات جمعی آشنا بود. تمدن دربدیوار ما یعنی چين نيز يكهزار و پنجصد سال قبل جريده اى بنام «امپراتور آفتاب» داشت. در روم و یونان هم مردم با فرهنگ «رسانه» آشنا بودند.
رسانه ها نقش بس ارزشمندی در امر توسعۀ سیاسی، فرهنگی، و تعليمي جوامع بازی نموده اند كه با گسترش آزادی ها و دموکراسی های معاصر، مسئوليت بيشتري بدوش وسايل اطلاعات جمعي قرار گرفت. مطبوعات آزاد از ويژگيهاي نخستين دموكراسي هاى معاصر بشمار آمده تا جايي كه در جهان ما آزادي سياسي بدون آزادي مطبوعات مفهومي ندارد. اساسی ترین محکی که امروز می توان میزان آزادی و استبداد را در جامعه ای اندازه نمود، وجود و يا عدم آزادی مطبوعات است. ابراهام لينكن شانزدهمين رئيس جمهور امريكا همان كسي كه آزادي بردگان را اعلام نمود و خود در سال 1865 ميلادي ترور گرديد، سخن جالبي دارد. او مي پرسد: كداميك بيشتر مهم است، مطبوعات آزاد و يا انتخابات آزاد؟ سپس او خود پاسخ داده و ميگويد مطبوعات آزاد. به عقيدهء لینکن، آزادي انتخابات بدون آزادي مطبوعات اصلاً ممکن به نظر نمی رسد. نشرات آزاد و دموكراسي لازم و ملزم همديگر بوده و در كنار هم گام بر مي دارند. جيمز مديسن يكى از رهبران ملي امريكا دو قرن قبل چنين هشدار داده بود: يك حكومت مردمي بدون رسانه هاي مردمي و در غياب وسايل دسترسي به اطلاعات لازم نميتواند ازسه حالت خارج باشد: يا اينكه مقدمه اي خواهد شد براي يك كار بيهوده، يا تراژيدي و يا اينكه هردوي شان. او مى افزايد: اطلاعات و آگاهي هميشه بر جهل و ناداني چيره بوده و مردمى كه ميخواهند خود شان بر سرنوشت خويش حاكم باشند بايد مسلح به ابزار آگاهى باشند.
در فرهنگ ديني مسلمانها هم ميراث سنگيني وجود دارد كه بر گفتن سخن حق در برابر مسئولان امور تأكيد مي نمايد. دومين خليفهء راشد مسلمانها روزي براي يكي از شهروندان دولتش كه زباني چون شمشير در دهان داشت گفت: " لا خير فيكم ان لم تقولوها و لا خير فينا ان لم نسمعها". ( اگرحقيقت را نگوئيد، خيري در شما نيست و اگر ما حقيقت را نشنويم خيري در ما ديده نمي شود). كساني كه امروز روي آزادي رسانه ها كار مي كنند فنلند آيسلند، هالند، ناروي و سويس را از جملهء كشور هاي پيشرو اين عرصه مي شمارند. امريكا از جملهء كشور هايي است كه آزادي بيان را بشكل ديگري محدود ساخته است. امروز روشنفكران امريكائي مي گويند كه اگر امريكا داراي وسايل اطلاعات جمعى بهتري مي بود بصورت قطع كه رئيس جمهور بهتري نيز مي داشت. در امريكا بسيار كم اتفاق مي افتد كه انديشمندان بزرگي چون نوام چومسكي را در پردهء تلويزيون ديد. گروهي بسان نويسندهء اين سطور چنان از دست رسانه هاى دروغگو به ستوه آمده اند كه از داشتن كيبل تلويزيونى صرفنظر نموده و در مقابل ، معلومات خويش را از منابع خبري آزاد تري بدست مى آورند. در اين ميان، فعاليتهاي انساني بانوى آزاده اي بنام AMY GOODMAN سخت قابل تحسين است؛ زني كه با راه اندازي تلويزيون محلي DEMOCRACY NOW ميخواهد آلترنتيف صادقي بنيان گذاشته و دريچه اي براي استنشاق هواي تازه پيش چشم بينندهء امريكايى بگشايد.
برخي از دانشمندان، در كنار سه نهاد ديگري كه منتسكيو از آنها بنامهاى (اجرائيه، قانونيه، قضائيه) ياد كرده است، رسانه هاى گروهى را ضلع چهارم يك جامعه شمرده اند. دموكراسي از خود تعريفهاي مختلفي دارد ولي آنچه در ميان همهء اين تعريفها مشترك است دو چيز مى باشد: - مسئوليت زمامداران در برابر زير دستان - امكان محاسبهء مسئولان امور از سوى مردم و يا نمايندگان آنها و در اين راستا نقش رسانه ها مهم است زيرا آنها مردم را در روشني مسايل مهم جامعه قرار مى دهند تا مردم و يا نمايندگان آنها، مسئولان امور را مورد محاسبه قرار دهند. ولي اگر مردم بي خبر بمانند پس نه مسئوليتى ادا خواهد شد و نه محاسبه اي صورت خواهد گرفت.
مصـــاحـــــبه فـــــــرشـــــــته حضـــــرتی با رزاق مــــــــــامــــــــون نویــــــــسنده و ژورنالیســـــــــت شـــــــهیر افـــــغانســـــــتان در کـــــــابل در مـــــــورد فشـــــــار دولت بر رســـــــــــانه هــــــــای آزاد

در كشور ما نيز، رسانه هاى گروهي نقش بس مهمى در امر توسعهء افكار و انديشه ها داشته اند. تاريخ شهادت مى دهد كه صبح نو افغانستان با طلوع جريدهء (شمس النهار) در سال 1873 ميلادي يعنى در زمان اميرشيرعلي ‌خان آغاز گرديده و نقش بسيار مهمى در توسعهء افكار و انديشه ها بازى نمود. هرگاه براي طرزتفكري در كشور ما يك نقطهء آغاز جستجو كنيم‌، همان نقطه‌، آغاز مطبوعات خواهد بود. مرحله ديگر مطبوعات ما با نشر جريده (سراج الاخبار) در زمان حاكميت امير حبيب‌الله‌ خان آغاز مي شود. نقش رسانه ها در كشور ما چنان مهم بوده كه حتى جريانهاي فكري و احزاب سياسى كشور بنام جرايد شان شناخته مي شده اند كه (خلق)، (پرچم)، (مساوات)، (شعلهء جاويد)، (افغان ملت) و ... نمونهء روشن اين ادعا است. تأسف در اين است كه مطبوعات افغانستان از زمان تأسيس خويش تا امروز هميشه با موانع استبداد ، سانسور و فشار مواجه بوده است. جامعهء ما در كنار ساير كاستى ها و خلا هاى كه داشته نتوانسته است اصل آزادي رسانه ها را نهادينه سازد و از همين جهت عمر هريك از نشريات ما كوتاه بوده است. جريده شمس النهار پس از پنج سال كار و پيكار دروازه اش به اشاره انگليس بسته مي شود. جرايد افغانستان تا دير زماني دولتى بود تا آنكه شهيد محي الدين انيس آمد و نخستين جريدهء غير دولتى كه سنت مهمي را در عرصهء روزنامه نگارى افغانستان اساس گذاشت جريدهء پيشرو او بود. يگانه استثنايي كه در روند مطبوعات افغانستان مي توان ديد تصويب قانون مطبوعات در سال 1950 مي باشد كه مدت كوتاهي براي مطبوعات آزاد اجازهء فعاليت داده شد اما ديري نگذشته بود كه جرايد آزاد يكي بعد از ديگري محاكمه و توقيف گرديد.
يكي از تراژيدي هاي بسيار دردآور دوران ما در سيطرهء شركتهاي بزرگ فرامليتي بر رسانه هاي اثر گذار خلاصه مي شود. آنچه از تريبيون اين نشرات پخش مي شود هدف او و اخيرآن خدمت به سرمايه و سرمايه دار است. حكومتي كه ما اكنون در افغانستان داريم سعى مي ورزد تا نقش قدمهاى نظام سرمايه دارى را تعقيب كند، و از همينرو ما شاهد عروج قشرى طفيلى هستيم كه با ادعاهاى دروغين و دروغهاى شاخدار خويش مى خواهند سيماي وحشتناك خويش را در پردهء فعاليتهاي انساني پنهان ساخته، وسايل اطلاعات جمعى مردم را در احتكار خويش درآورده و تلاش مي ورزند تا گوش مردم را با آنچه با منافغ خود شان همنوايي دارد پر نموده و در فرجام ميهن ما را در كهنه فروشي كمپنيهاى فرامليتى ليلام نموده و ملت و دولت ما را در بازار برده فروشان قرن بيست و يكم سودا نمايند. آنها "بازار آزاد" را براى ما ارمغان آوردند ولى از بازار آزاد افكار و رسانه ها سخت هراس دارند. آخر چطور مي توان قضاوتى آزاد نمود ولى ندانست كه در كشور چه ميگذرد. امروز كشور هاى خارجي اعم از همسايه و غير همسايه تا مغز استخوان رژيم رخنه نموده ولي يگانه طرفي كه نميداند در سرزمين شان چه ميگذرد و در پشت درهاي بسته در قسمت شان چه تصميمي ميگيرند، مردم افغانستان است و بس. در اين ميان بسيار اندك اند ژورنالستان و نويسندگاني كه رعشهء احساس شان در سراپاي نوشته ها و گزارشهاي شان جاري است. آقاي رزاق مامون يكي از همين سواران عرصهء ژورناليزم بود كه نوشته هايش به خواندن و مصاحبه هايش به شنيدن مي ارزيد. آنچه آقاي رزاق مامون انجام مي داد چيزى جز گذاشتن ابزار آگاهى در دست مردم نبود. مامون نه جنگسالار بود و نه تفنگسالار. يگانه سلاحي كه او در اختيار داشت قلم بود و مايكروفون. او با مسئولان امور حرف مي زد و ميخواست پلى در ميان شنونده و نهاد سياسى او اعمار نمايد. ولي آيا مي دانيد كه اين گروه مافيايي با خصوصيتهاى فاشيستى از چه مى ترسد؟ آنها خفاشاني اند كه طلوع آفتاب آگاهى را بمعنى گمى خود شان تلقي ميكنند. در جامعه اي كه كسى از حجم كمكهاي بين المللي آگاه نيست و مليونها دالر كمك بانك آسيايي و ساير موسسات كمك دهنده نا معلوم است، در جامعه اي كه يكى از دانشمندان مهاجرش چند سال است تلاش مى ورزد تا مقدار صادرات و واردات كشور را معلوم كند و لى هر چه مي كند و هر درى را دق الباب مى نمايد نميتواند اين طلسم را بگشايد. در جامعه اي كه دهقانش با سيلي از محصولات زراعتي كشور هاي همسايه مواجه است. در كشوري كه مزدوري معيار فضيلت است و آزادگي معيار رزيلت. و در جامعه اي كه فساد اداري و فساد اخلاقي و فساد اجتماعي و فساد سياسي نسبت به هردورهء ديگر تاريخ كشور بيداد ميكند، نقش ژورنالستان غير وابسته بيشتر از پيش مي شود. روشنفكران آزاده و ژورنالستان وارستهء ما بايد بدانند كه مامون يك نفر نيست، بلكه مسئله او با يك مبدأ پيوند خورده است و خاموش ساختن صرير قلم و نهيب مايكروفون او بمعنى خاموش ساختن حقيقت است. بايد در خاطر داشت كه هتلر رهبران فاشيستهاي آلمان از راه انتخابات بر سر كار آمد ولى زمانى كه خواست راه استبداد در پيش گيرد، نخست مطبوعات را لجام زد. در گذشته هاى نه چندان دور استبداد افغاني بر مبناي مسايل روحي تكيه مي نمود ولي حالا بر پايه امور خبري اتكا داشته و از ظهور پديدهء نوي بنام استبداد مطبوعاتى خبر مي دهد.
امروز جهان ما بسيار متحول شده است. زمان استبداد فردي گذشته و جايش را به استبداد اكثريتها گذاشته است. زمان استبداد چند تن سپري شده و مكانش را به استبداد قومي و قبيلوي رها نموده است. زمان استبداد شمشير و تفنگ سپري شده و نوبت استبداد دالر است. زمان استبداد روحي و مذهبي گذشته و ميدان را به استبداد رسانه ها رها نموده است.
با آمدن زمامداران زير زمينى و رو زميني كابل استراتيژي جديدي در راه محدود ساختن فعاليت رسانه هاي آزاد طرح گرديد، سياستهايي كه تحولات زمان و مكان را در نظر داشته است. در همين راستا، ادارهء فعلي افغانستان در اين اواخر توانست نشرات زيادي را از پا در آورد كه پنجره، هفته نامه كابل، ثبات و ... را مي توان بعنوان نمونه ياد نمود. آزادي در غياب رسانه هايي كه از بند "زر" و "زور" آزاد اند، معنايي ندارد. آزادي در غياب آگاهي هم چيزي جز وحشت نخواهد بود. امروز نغمهء دلنشين حقيقت در زير دهل دلخراش رسانه هاى وابسته پنهان مانده و عرصهء ژورناليزم كشور نيازمند ژورنالستان متعهدي است كه قلب شان بحال ملت و ميهن شان مي سوزد. خدا نكند كه روزي زبان حال رسانه هاي گروهي كشور ما ضرب المثلي باشد كه ميگويد: "بلبلان خاموش و خر در عر عر است".
دفاع از مامون، دفاع از خيل بلبلان نغمه سراي بستان تعهد و آزادي است.

Keine Kommentare: