Samstag, 17. Februar 2007

تاریشه در آب است امید ثمره ئ است


زند گی در دها ت و شهر های کوچک دند شمالی برای باشندگان آنجا وسیاحت برای مردمان دیگر مناطق افغانستان خوشگوار بود. مسافرینی که از کابل عازم سمت شمال می بودند نظر به دوری مسافه پیش یا بعد از نماز صبح روبسوی سرای عبدالرحمن خان می نمودند، از ین سرای که ین پل باغ عمومی و خیابان قرار داشت، انتقال مسافرین و بار چالانی صورت می گرفت سرویس ها و لاری ها با نقاشی های شیر ، طوطی و درختان و غیره و نوشتن ابیات و جملات کوتاه مزین ساخته شده بودند مانند:
به سفر رفتنت مبارک با د به سلا مت روئ و باز ایی
ویا : در حقیقت مالک هر شی خدا ست
این امانت چند روز نزد خواجه تاج الدین است

پیش از حرکت ، کلینر دنده پنچ و هندل را جابجا نموده و دریور با هارن پوقانه ای قصد حرکت را بگوش مردم می رسانید، بعد از پترول گیری در تانک تیل شهرارا هدف اول عبور از کوتل خیر خانه بود در سرای خواجه مسافرین انگور خریداری می نمودند ایستگاه دیگر قره باغ بود که در انجا عموتا خربوزه و تربوز خریداری می شد دکان کبابی و سماوار انجا شهرت زیاد داشت.ایستگاه دیگر شهر چاریکار بود که اشیای همه روز از انجا بدست می امد ، بزازان عطاران ، اهنگران ، چینی فروشان و غیره خواهشات مشتریان را بر اورده می ساختند در گلبهار بعد از عبور از پل دریا چهء شتل راه پنچشیر از سرک دیگر جانب کوهستان ، تگاب و نجراب می رفت جدا می شد نه تنها ماهی گلبهار وتوت و تلخان کوهستان و انار تگاب شهرت بزایی داشت بلکه سرود های محلی این مناطق و شعر گویی های فی البدیهه مخصوصا در پنچشیرجز فرهنگ مردم ما بوده است نا گفته نماند که زبان پشه یی که لسان اریایی های قدیم بوده است هنوز هم در بعضی نواحی کوهستان مروج می باشد. امید است با اهدای رباعیاتی که عصارهء خاطرات قدیم و ناشی از احساس قلبی من هست ، بتوانم خصوصیات سرزمین شمالی را که باشندگان ان در فضای صلح امیز زندگی مشکل ولی پر سعادت را بسر می بردند مجسم بسازم.

شمالی ملک زیبای وطن بود صفات میوه اش در هر دهن بود
هوا و آب و اقلیمش خوشایند نفوسش کارگر چون کوهکن بود

ز خیرخـــانه روی سمت شمالی شکر گلدره کـی از تاک خالی
ز گل گل سازداستالف بهررنگ قدیمی صنعت و شکل خیالی

سرای خواجه ز انگور و کشمش پر است کنگینه از مال پر ارزش
قره بـــــــاغی کبا ب تند سیخی چه خوش ان پکه و ان دود واتش

مرچ چاریکارو غوره انگور چاقوی شش و چار است مشهور
به گلغندی معطر کن مشمامت بچش دوشاب بایان گرد مخمور

بهــــــار گلبهـــــارنازت ســرت را کباب و مـــاهی اش کام ترت را
اگر حلق تو خشک است زودتر کن ز دیــــــاری شتل ان ساغرت را

کوهستان مجمع شهزادگانست یکی ز اولاد انان شیر خان است
دهد نیرو تنت را توت وتلخان غذای روح دعای حضرتان است

جمالاغه بین تگاب و نجراب انار می خـــوشش به از می نا ب
شمالی ملک زیبـا دور از من مگر بینم گهی روی تو در خواب

Keine Kommentare: